رابطه بین خنده و شانس _اخبار روانشناسی جزیره ذهن

در این مجموعه وبلاگ، من استدلال کرده‌ام که خنده محدودیت‌ها یا کاستی‌های مشترکی را تأیید می‌کند که ناشی از برجسته کردن تغییرات درک شده در روابط وضعیت است – وضعیت وسیله‌ای برای اندازه‌گیری آسیب‌پذیری ما است. من به این مدل کار به عنوان نظریه آسیب پذیری متقابل خنده اشاره کردم.

گربه ها می آیند / Pexels

گربه ها می آیند / Pexels

خنده به روش های بی شماری به وجود می آید. من ممکن است ناخواسته دست و پا بزنم و یک کوکی را رها کنم، و عدم هماهنگی لحظه‌ای من – آسیب‌پذیری که اکثر ما تا حدی در آن سهیم هستیم – می‌تواند به برادرم انگیزه دهد که با همدردی بخندد: «خیلی احساس بدی نکن… من این کار را گاهی انجام داده‌ام. ” به نوعی (ممکن است این را بنامیم بلند کردن خنده). یا ممکن است به شکست خودم بخندم به روشی “کمتر به من فکر نکن… تو هم چیزها را رها کرده ای” (خنده خود بلند). اگر این آخرین شیرینی در بسته ای بود که به برادرم که اکنون ناراحت شده بودم، قول داده بودم، احتمالاً خنده ای با انگیزه می گفت: «خودخواهی شما فقط با دست و پا چلفتی شما بیشتر می شود» (کاهش خنده). و اگر بخواهم با چنان سرعت و دقتی واکنش نشان دهم که از برخورد کوکی به زمین با اینچ جلوگیری کنم، می‌توانم با خنده بگویم: «بله، شگفت‌انگیز بود، اما اعتراف می‌کنم که به هیچ وجه نمایش دقیقی نیست. از توانایی های واقعی ورزشی من” (خنده های خودکاهنده).

این سناریوی آخر مرا به موضوع این پست می رساند.

خنده بخت… و بدبختی

راه‌های زیادی وجود دارد که در آن چیزهایی که فکر می‌کنیم یا انجام می‌دهیم، کاستی‌های قابل بخشش یا نقاط قوت پیش‌بینی نشده‌مان را آشکار می‌کنند. این تغییرات درک شده در وضعیت، در تئوری، می تواند خنده را برانگیزد. پس چگونه می‌توانیم مواردی را توضیح دهیم که در آن هیچ نقص فیزیکی، عاطفی، شناختی، یا اجتماعی – یا پیروزی – وجود ندارد، بلکه یک شانس کور ساده در کار وجود دارد؟

Dids / Pexels

Dids / Pexels

به عنوان مثال، اگر من با یک همکار در یک سفر کاری باشم و ماشین کرایه‌ای خود را زیر درختی پارک کنیم که در آن دسته‌ای از پرندگان در طول شب در آنجا خیز کرده‌اند، دیدن ماشین پر از مدفوع پرندگان احتمالاً خنده‌ای را برانگیزد. وقتی برای اولین بار وارد شدیم هوا تاریک بود و چیزی نشان نمی داد که آن نقطه مورد علاقه حیات وحش محلی است. و آسیب جدی به خودرو وارد نکرد. بنابراین این فقط یک حس بد شانسی بود.

آیا می توانیم ادعا کنیم که این نمونه ای از آسیب پذیری است که برجسته شده است؟ آیا این نتیجه کاستی های ما بود؟ نه واقعا. فقط ما ماشین را در مکان نامناسب در زمان نامناسب پارک کردیم. بنابراین، آیا این یک نقص در نظریه آسیب پذیری متقابل است؟ من این را باور ندارم و به دو دلیل.

جهانی که ما ساختیم

چیزی را می توان برای این ایده گفت که هر یک از ما در ایجاد بسیاری از محیط عمومی که در آن فعالیت می کنیم مشارکت داشته ایم. ما در ساخت جاده ها و پارکینگ های جامعه در داخل (و در مثال زیر) در غیر این صورت زیستگاه های طبیعی پرندگان شرکت کرده ایم. آیا واقعاً می‌توانیم بگوییم که هیچ ارتباطی بین تصمیم‌های ما، هر چند جمعی، و نتیجه‌ای که الهام‌بخش سرگرمی‌مان است، وجود ندارد؟ من اینطور فکر نمی کنم. ما به طور ضمنی آسفالت آنجا، یک فضای پارکینگ در اینجا، و به همین ترتیب یک طوفان مدفوع گاه به گاه جایی که ترجیح می‌دهیم نداشته باشیم، تأیید کردیم. از این نظر تقصیر ماست.

Djalma Paiva Armelin / Pexels

Djalma Paiva Armelin / Pexels

ما خوش شانسیم… یا نه

من استدلال می‌کنم که راه دیگری برای نگاه کردن به این وضعیت این است که نگرش در اکثر جوامع (و بله، من در اینجا حدس می‌زنم) این است که شانس یک ویژگی است که مردم درست مانند سایرین دارند، خواه یک ویژگی فیزیکی باشد یا گرایش رفتاری بیشتر اوقات، ما به خود و دیگران فکر می کنیم تجربه نداشتن خوش شانسی یا بدشانسی بلکه به عنوان بودن خوش شانس یا بدشانس، بسته به شرایط. به این معنا، ما وضعیت افزایش یا کاهش آن را دقیقاً به گونه ای درک می کنیم که گویی به دلیل هر ویژگی شخصی دیگری بوده است. بنابراین، حتی اگر در کمپینگ در جنگل باشیم و چادرمان را زیر درختی بچینیم، بی نظمی مگس باران را طوری می پذیریم که انگار تقصیر خودمان است.

ترجمه نمونه های خوب ثروت به اصطلاح نظریه آسیب پذیری متقابل:

اگر این است من موفق باشید: من می توانم الهام بگیرم که خنده های خود را پایین بیاورم تا به دیگران پیشنهاد کنم: «هی، این یک شانس محض بود. من واقعاً آن مهارت‌ها را نداشتم یا آن نتیجه را پیش‌بینی نمی‌کردم، بنابراین آن را به‌عنوان نتیجه‌ای که می‌توانم اتفاق بیفتد یا به طور منظم انتظارش را داشته باشم تعبیر نکنید… یا شاید دوباره».

اگر این است شما موفق باشید: من ممکن است خنده خود را ارائه دهم. “این یک شانس محض بود، بنابراین وضعیت شما اکنون بالاتر از چند دقیقه پیش نیست. من می توانم به همان اندازه خوش شانس باشم. بنابراین هر دوی ما همان جایگاه نسبی قبلی را داریم.»

هریسون هاینز / پکسل

هریسون هاینز / پکسل

در حال ترجمه بد شانسی به اصطلاح نظریه آسیب پذیری متقابل:

اگر این است من بدشانسی: من ممکن است با خنده های خودبرانگیز ارتباط برقرار کنم. “هی، این تقصیر من نبود، نه محدودیت من… من قربانی شرایط هستم!”

اگر این است شما بدشانسی (و من صبح دلسوز): خنده بلند من می‌گوید: «ببخشید که این اتفاق افتاد، این کار شما نبود» و شاید «البته، شما بهتر از من… که مطمئناً می‌توانست باشد».

اگر این است شما بدشانسی (و من هستم نه دلسوز): خنده ی آهسته ام نشان می دهد: «ها! خوب تو لیاقت اینو داشتی فکر می کردی بهتر از من هستی، اما معلوم است که اینطور نیستی.»

در هر یک از این مثال‌ها، تأیید آسیب‌پذیری مشترک به برقراری مجدد رابطه وضعیت ترجیحی قبلی کمک می‌کند.

بسیاری از چیزهایی که ما در زندگی تجربه می کنیم دارای عنصر شانس هستند. بازی ها، ورزش ها، سرمایه گذاری های مالی، برخورد تصادفی با یک دوست خوب یا دشمن اصلی… پای خود را حفظ کنیم و خودمان را کنترل کنیم.

دو شورت یوتیوب (در میان هزاران) نمونه‌هایی را ارائه می‌دهند که در آن نتایج خوش شانس باعث خنده می‌شود. البته هیچکدام از اینها خوش شانس نبودند، اما تا حد زیادی چنین بود. یک خنده توسط ارائه شد یک تماشاگر و دومی توسط یکی تقویت شد از شانس خوب

© جان چارلز سیمون

https://www.psychologytoday.com/intl/blog/laughter-and-humor-101/202403/the-relationship-between-laughter-and-luck

ممکنه براتون جالب باشه که...

پست های محبوب

دیدگاهتان را بنویسید