تفاوت بین ماری جوانا دارویی و تفریحی همیشه خودسرانه بوده است. به عنوان مثال، پس از قانونی کردن حشیش تفریحی، کالیفرنیا در ابتدا ملزم شد که هر نهال کشت شده توسط تولیدکنندگان به عنوان گیاه حشیش تفریحی یا دارویی تعیین شود. از آن زمان به بعد، هر کارخانه و محصولات آن تا پایان خرده فروشی، نام خود را حفظ کردند. این فرآیند علیرغم این واقعیت وجود داشت که تولیدکنندگان آزاد بودند تا هر نهال را به هر نحوی که میخواهند، بسته به آنچه که پیشبینی میکردند بازارشان بیشتر به آن نیاز دارد، تعیین کنند. در نهایت، کالیفرنیا از این واقعیت که ماری جوانا ماری جوانا است تسلیم شد. همان محصولی که برای کاربران تفریحی فروخته می شود به کاربران دارویی فروخته می شود. امروزه، تعیین اینکه آیا یک محصول حشیش برای یک یا آن هدف به فروش میرسد یا خیر، در محل فروش انجام میشود و زمانی که مشتری واجد شرایط استفاده از دارو باشد، مالیات حذف میشود. این واقعیت که گونههای مشابهی از شاهدانه برای اهداف تفریحی و دارویی فروخته میشوند، این سؤال را ایجاد کرده است که آیا مصرفکنندگان دارویی معیارهای اختلال مصرف حشیش را به همان میزان یا نرخ متفاوتی با مصرفکنندگان تفریحی شاهدانه برآورده میکنند.
این سوال اکنون با متاآنالیز مطالعات متعدد در مورد میزان CUD در بین مصرف کنندگان تفریحی و دارویی شاهدانه پاسخ داده شده است. متاآنالیزها داده ها را از تمام مطالعات به خوبی طراحی شده در دسترس ترکیب می کنند تا قدرت شواهد علمی را ارزیابی کنند و نتیجه گیری های منطقی را خلاصه کنند. این روش در مقالات مجلات با بالاترین کیفیت بررسی نرخ CUD برای کاربران تفریحی و دارویی برای محاسبه برآورد کلی ریسک استفاده شد.
متاآنالیز توسط لئونگ[i] و همکاران نشان دادند که در بین افرادی که از حشیش برای تفریح استفاده می کنند، 22 درصد معیارهای DSM را برای اختلال مصرف حشیش برآورده می کنند. خطر ابتلا به وابستگی در میان جوانانی که به طور هفتگی یا مکرر از حشیش استفاده می کنند به 33 درصد افزایش یافته است.
حالا، در 8 مارس، داوسون[ii] و همکاران یک متاآنالیز را منتشر کردند که به این سوال پاسخ داد که چگونه نرخ CUD در میان مصرف کنندگان حشیش پزشکی با کاربران تفریحی مقایسه می شود. گروه داوسون ترکیبی از 14 مطالعه با کیفیت بالا که داده هایی را برای 3681 شرکت کننده از پنج کشور مختلف ارائه می دهد. آنها دریافتند که 25 درصد از افرادی که در طی 6 تا 12 ماه گذشته از حشیش طبی استفاده می کردند، معیارهای DSM-5 را برای CUD برآورده کردند، که تحمل و کناره گیری از رایج ترین معیارهای گزارش شده است. زمانی که معیارهای قبلی DSM-4 استفاده شد، نرخ CUD 24٪ بود. استنشاق شاهدانه، نوجوانی و جوانی (29-18 سال)، و گرایش مردانه به سمت افزایش خطر ابتلا به CUD در میان مصرفکنندگان حشیش پزشکی. افزایش خطر ابتلا به CUD نیز در افرادی که از شاهدانه برای افسردگی و درد مزمن استفاده می کردند گزارش شد. خطر وابستگی به حشیش برای جوانانی که به صورت هفتگی یا بیشتر از شاهدانه استفاده می کنند تا 33 درصد افزایش می یابد.
نتیجه معقولی که داوسون و همکارانش به دست آورده اند این است که میزان قابل توجهی از اختلال مصرف حشیش در میان مصرف کنندگان حشیش پزشکی با میزان یافت شده در مصرف کنندگان تفریحی قابل مقایسه است. پیشنهاد میکنم نتیجهگیری در مورد مقایسه نرخها بین مصرفکنندگان دارویی و تفریحی حتی برای خوانندگانی که ممکن است با نرخهای گزارششده در دو مقاله بالا مخالفت کنند، صادق است. این منطقی است، با توجه به این واقعیت که مغز ما به حشیش مکرر پاسخ یکسانی می دهد، با این حال صنعت حشیش تصمیم می گیرد آن را برچسب گذاری کند. حشیش حشیش است. THC در حشیش دارویی و تفریحی تعداد گیرنده های کانابینوئید درون زا را در مغز کاهش می دهد و دوپامین را در مرکز پاداش افزایش می دهد. در صورت مصرف زیاد، این اثرات تجمعی هستند و وابستگی اجتناب ناپذیر است. مطالعه اینکه آیا مصرف کنندگان دارویی به طور منظم تر از مصرف کنندگان تفریحی معمولی تمایل دارند یا خیر، جالب است. این نیز منطقی است زیرا علائمی مانند افسردگی و درد مزمن نیاز به مراقبت پزشکی مداوم دارند.
بنابراین منطقی است که فروش محصولات حشیش دارویی ملزم به همراه داشتن یک درج شود، همانطور که شرکت های داروسازی باید در مورد عوارض جانبی بالقوه هشدار دهند که معیارهای DSM برای اختلال مصرف شاهدانه را منعکس می کند.
https://www.psychologytoday.com/intl/blog/healing-from-addiction/202403/the-high-rate-of-dependence-among-medical-cannabis-users