هنگامی که افراد برای اولین بار برای درمان مراجعه می کنند، اغلب هدف آنها این است که احساس اضطراب خود را متوقف کنند یا به طور کامل از شر اضطراب خلاص شوند. با این حال، آنچه اغلب آنها نمی فهمند این است که مقداری از اضطراب کاملاً طبیعی است.
کارکردهای مهم اضطراب چیست؟
اضطراب یک کارکرد بسیار مهم را ایفا می کند: به ما اطلاع می دهد که چه زمانی چیزی اشتباه است، خواه با یک تهدید واقعی رو به رو باشیم یا با یک تصور نادرست از موضوع پیش آمده. بنابراین یک مرحله کلیدی در درمان، کاوش است. چرا فرد تمایل دارد که هیچ اضطرابی را در زندگی احساس نکند؟ سپس به او کمک می شود تا با اضطرابی که بخشی معمولی از زندگی است کنار بیاید.
چرا تلاش برای از بین بردن اضطراب صحیح نیست؟
دلایل متعددی وجود دارد که توضیح می دهد: چرا تلاش برای از بین بردن اضطراب مفید نیست.
- اول اینکه نتیجه معکوس دارد. اضطراب یک بخش معمولی از زندگی است و اگر هدف این باشد که هیچ اضطرابی احساس نکند، فرد در واقع نمی تواند زندگی کند. در عوض، آنها زمان و انرژی بیهوده ای را صرف تلاش برای اجتناب از یک احساس می کنند.
- دوم، اضطراب در واقع به افراد اطلاعاتی در مورد یک موقعیت، نحوه واکنش آنها یا هر دو را می دهد. در برخی موارد، موقعیت ممکن است واقعاً تهدید کننده باشد – مانند مواجهه با مار – و اضطراب فرد را از تهدید آگاه کند. در موارد دیگر، یک فرد ممکن است خطر را در موقعیتی بیش از حد برآورد کند، مانند هنگام ارائه یک سخنرانی در محل کار، و سطوح بالای اضطراب ممکن است نشانه ای باشد که فرد باید روی باورهای خود در مورد توانایی های خود کار کند. در هر صورت، این تداخل ناشی از اضطراب است، نه خود اضطراب، که اغلب مشکل است.
راهکارهای درمان شناختی رفتاری برای کنترل اضطراب:
در درمان شناختی رفتاری یک رویکرد، کشف افکار و باورهای فرد در مورد اضطراب است. اغلب این باورها توضیح می دهند که چرا یک فرد تمایل دارد هیچ اضطرابی احساس نکند.
نمونههایی از این باورها عبارتند از: «هر مقدار از اضطراب مضر است»، «اضطراب به این معناست که ذهنم را از دست میدهم» یا «اضطراب نشانهای از ضعیف بودن من است». این باورها میتواند ناشی از این باشد که دیگران افراد مضطرب را تحقیر میکنند یا به فرد مضطرب میگویند «بر آن غلبه کند». تکنیک رفتاردرمانی شناختی برای به چالش کشیدن این افکار منفی خودکار در مورد اضطراب می تواند به فرد کمک کند که اضطراب خود را عادی و قابل درک ببیند، نه به عنوان یک شکست شخصی.
گاهی اوقات ارائه آموزش در مورد اضطراب می تواند به افراد کمک کند تا این باور را به چالش بکشند که طبیعی است که مقدار کمی اضطراب را احساس کنند. اطلاعات در مورد تعداد افرادی که دچار حملات پانیک می شوند (یک سوم بزرگسالان) یا احساس اضطراب می کنند می تواند به افراد کمک کند تا تجربه آنها را به صورت بارز مشاهده کند که در واقع اضطراب های سطحی، کاملاً معمولی است.
یکی دیگر از روشهای درمان شناختی رفتاری برای مقابله با اضطراب و میل به عدم اضطراب، مواجهه درمانی است. در مواجهه درمانی، فرد به جای اجتناب از ترس، به آرامی با ترس های خود روبرو میشود. این به فرد کمک می کند یاد بگیرد که می تواند اضطراب را تحمل کند و حتی به خوبی با آن کنار بیاید. اغلب اوقات، زمانی که فرد با هر یک از ترسهای خود مقابله میکند، میآموزد که قویتر از آن چیزی است که قبلاً معتقد بود. فرد در نهایت تجربه کافی برای مقابله با اضطراب به دست می آورد که سطوح کوچک و روزمره اضطراب دیگر باعث ناراحتی او نمی شود.
راهکارهای سایر رویکردها برای درمان اضطرابها:
در اینجا من برخی از راههایی را توضیح دادهام که درمان شناختی رفتاری میل به عدم اضطراب را برطرف میکند. سایر اشکال درمانی نیز می توانند این تمایل را از طریق پذیرش احساس فرد برطرف کنند، مانند درمان پذیرش و تعهد. رفتاردرمانی دیالکتیکی از تکنیک پذیرش رادیکال استفاده می کند. صرف نظر از رویکرد درمانی، یادگیری برقراری صلح با اضطراب اغلب بخش مهمی از درمان است.