اختلال اضطرابی که به طور عمده در دوران کودکی رخ میدهد، اختلال اضطراب جدایی است. اضطراب جدایی مرضی از سنین پیشدبستانی بروز میکند و ممکن است سالیان دراز پابرجا بماند. چنین اضطرابی در هر موقعیتی که احتمال جدایی وجود دارد، شدیداً برانگیخته میشود و فرد را بر آن میدارد تا از موقعیتهایی که مستلزم جدایی هستند، اجتناب کند (دادستان، ۱۳۸۲).
کودکان قشر عمدهای از جمعیت جهان را تشكیل میدهند، توجه به رشد جسمي، هیجاني، رواني و رفتاری آنان همواره از سوی اندیشمندان و پژوهشگران مورد تأکید بوده است، بهگونهای که در 25 سال اخیر مسائل و مشکلات رفتاری، اجتماعي و هیجاني کودکان بهعنوان یكي از موضوعهای عمده و اصلي روانپزشكي و روانشناسی مطرح بوده است. ازآنجاکه اختلالهای اضطرابي هم ابتلایي بالایي با سایر اختلالهای روانپزشکی در کودکان دارد، ازاینرو، کمتر از سوی بالینگران موردتوجه قرار میگیرد. هرچند تجربه ترسها و نگرانیها بهعنوان یک بخش طبیعي از رشد برای بسیاری از کودکان گذرا تلقي میشود، اما برای برخي دیگر ممكن است این تجربیات در طول زمان تشدید و باقي بماند و باعث تداخل در عملكرد روزانه کودکان گردد.
افزون بر این، کودکان به دلیل پایینبودن سطح تفكر انتزاعي، قادر به بیان هیجانها و احساسات خود نیستند، سرکوب و عدم مهارت در بیان احساسات بهویژه از نوع منفي آن بهداشت روان کودک را به مخاطره میاندازد. مطالعات حاکي از آن است که نشانگان اضطراب و اختلالهای ناشي از آن به گونه شایان توجهي توانایي کودکان را کاهش میدهد و گسترهای از مشكلات در فعالیتهای روزمره، روابط بینفردی، مهارتهای اجتماعي، روابط با همسالان و کارکرد مدرسه را مورد تأثیر قرار میدهد و خطری مهم برای اختلالهای دیگر بهویژه سایر اختلالهای اضطراب است. اختلالهای اضطرابي جزء طبقه اختلالهای درونگرا محسوب میشود. این هیجان دارای عاطفه منفي است و یک احساس نگراني در مورد خطری که احتمال بروز دارد را در برمیگیرد. نشانههای اضطراب کودکان و بزرگسالان تقریباً یکی هستند؛ اما تظاهرات آن در سنین مختلف متفاوت است. یكي از انواع اضطراب که با شروع در دوران کودکي میتواند معرف اختلالهای اضطرابي باشد اختلال اضطراب است (فلسفی و همکاران، 1398).
ملاکهای تشخیصی اختلال اضطراب جدایی
خصوصیت اصلی اختلال اضطراب جدایی، اضطراب شدیدی است که هنگام جدایی از والدین خانه یا سایر محیطهای آشنا ظاهر میشود. ناراحتی کودک بیش از آن است که به طور طبیعی، باتوجهبه سطح رشد او انتظار میرود و با اختلال دیگری نیز قابلتوجه نیست. کودکان مبتلا از این میترسند که یکی از افراد نزدیکشان در غیاب آنها دچار صدمه شده و یا به هنگام دوری از مراقبین مهمشان اتفاق وحشتناکی برای آنها روی دهد. بسیاری از این کودکان نگراناند که خود یا والدینشان دچار تصادف شده و بیمار شوند. ترس از گمشدن، دزدیدهشدن و هرگز دوباره پدر و مادر را ندیدن شایع است (سادوک و سادوک، ۱۳۸۲). واکنشهای ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﻧﻮزادان و ﻛﻮدﻛﺎن ﻧﻮپا ﺑﻪ ﺟﺪاﻳﻲ از ﻣﻮﺿﻮع دﻟﺒﺴﺘگی، میتواند ﺑﻪﻋﻨﻮان پیشبینیکننده پاسخهای ﻛﻮدﻛﺎن ﺑﻪ ﺗﻬﺪﻳﺪﻫﺎي ﺑﻌﺪي، مورداستفاده ﻗﺮار گیرد. ﻫﺴﺘﻪ ﻣﺮﻛﺰي واکنشهای ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﻫﻤﺎﻳﻨﺪ ﺑﺎ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﺑﻪ دسترسیناپذیری ﻣﻮﺿﻮع دلبستگی، در ﻃﻲ دوران زﻧﺪگی ﺑﻪ ﻫﻤﺎن ﺷﻜﻞ ﺑﺎﻗﻲ میماند. اﻳﻦ هیجانها ﺑﻪﻃﻮر ﻃﺒﻴﻌﻲ در ﺧﺪﻣﺖ ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎي ﺑﺴﻴﺎر پراﻫﻤﻴﺖ انگیزش، ﺧﻮدنگري و رواﺑﻂ بینفردی است (ﺑﺎﻟﺒﻲ،1989).
اﺑﺮاز ﻫﻴﺠﺎن ﺑﻪوﺳﻴﻠﻪ ﻧﻮزاد ﻋﻼﻣﺖ دادن ﺑﻪ دیگري درﺑﺎره ﺣﺎﻟﺖ ﻫیجانیاش اﺳﺖ و اﻏﻠﺐ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ کوششهایی از ﻃﺮف دیگران ﺟﻬﺖ ﻛﻤﻚ ﺑﻪ وي ﺑﺮاي ﺗﻨﻈﻴﻢ ﺳﺎزگاري و ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ هیجانها میشود. از ﺳﻮي دیگر، پژوهشها در زﻣﻴﻨﻪ ﻧﻈﺮﻳﻪ دلبستگی اﺷﺎره ﺑﺮ ﻳﻚ پیشطرح در ﻧﻮزاد ﺑﺮاي اﻳﺠﺎد ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ دیگران دارد. اﻳﻦ ارﺗﺒﺎط بر شکلگیری رﺷﺪ رواﻧﻲ ﻧﻮزاد تأثیر ﺑﺴﻴﺎري دارد. ﻧﻴﺎزﻫﺎي ﻣﺠﺎورت، اﻣﻨﻴﺖ و اﻳﻤﻨﻲ در ﻧﻮزاد، و ﺷﻴﻮه پاسخدهی مراقبتکننده ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﻴﺎزﻫﺎ ﻳﻚ ﺳﻴﺴﺘﻢ دلبستگی را ﻓﻌﺎل میسازد (ﺳﻴﻠﻮرﻣﻦ،1991). راﺑﻄﻪ دلبستگی داراي ارزش پیشبینیکننده ﺑﺴﻴﺎر ﺑﺎﻻیی اﺳﺖ.
برای تشخیص اختلال اضطراب جدایی، ملاکهایی مورد بررسی میگیرد که در ذیل به آن میپردازیم: (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2020)
ترس و اضطراب مفرط نامتناسب با سطح رشدی فرد درباره جدایی از کسانی که به آنها دلبسته است بر اساس وجود حداقل سه مورد از علائم زیر مشخص میشود:
ناراحتی مفرط و مکرر در مواقعی که فرد از منزل یا افراد دلبسته، جدا شده یا احتمال جدایی میدهد
نگرانی مفرط و مداوم در مورد ازدستدادن یا آسیبدیدن احتمالی (مانند بیماری، بلایا، تصادفات یا مرگ) افراد مورد دلبستگی عمده
نگرانی مفرط و مداوم در مورد واقعهای ناخواسته (مانند گمشدن، ربوده شدن، تصادفکردن، بیمار شدن) که موجب جداشدن از یک فرد مورد دلبستگی اصلی گردد.
بیمیلی یا امتناع مداوم از بیرون رفتن، دورشدن از منزل، مدرسه رفتن، سرکار رفتن یا هر جای دیگر به دلیل ترس از جدایی
همچنین بیمیلی یا ترس مستمر و شدید از اینکه بدون حضور افراد مورد دلبستگی در خانه یا مکانهای دیگر تنها بماند.
و بیمیلی یا امتناع مداوم از خوابیدن دور از خانه یا اینکه در منزل نمیخوابد مگر اینکه کنار فرد مورد دلبستگی اصلی باشد.
کابوسهای شبانه مکرری که موضوع آنها جدایی است.
شکایات مکرر جسمی مانند سردرد، درد معده، تهوع استفراغ در هنگام جدایی از اشخاص مهمی که به آنها دلبسته است یا احتمال جدایی میرود.
ترس، اضطراب یا اجتناب در کودکان و نوجوانان حداقل ۴ هفته و در بزرگسالان به طور معمول ۶ ماه یا بیشتر ادامه دارد.
اختلال موجود از نظر بالینی موجب ناراحتی قابلتوجه یا افت کارکردهای اجتماعی شغلی، تحصیلی یا سایر جنبههای مهم کارکردی فرد شده است.
اختلال حاضر توسط اختلال روانی دیگری بهتر توجیه نمیشود. مانند امتناع از ترک منزل به دلیل مقاومت شدید در مقابل تغییرات که در اختلال طیف درخودماندگی مشاهده میشود. هذیان یا توهمات با موضوع جدایی در اختلالات روانپریشی. امتناع از بیرون رفتن بدون همراه مطمئن در بازارهراسی. نگرانی از سلامتی و بیماری یا سایر صدمات اجتماع برای افراد نزدیک بیمار در اختلال اضطراب فراگیر یا نگرانی از ابتلا به بیماری در اختلال اضطراب بیماری.
ویژگی اصلی اختلال اضطراب جدایی، ترس و نگرانی مفرط از جدایی از منزل و افراد مورد دلبستگی است. اضطراب موجود شدیدتر از آن چیزی است که بر اساس سطح رشدی فرد انتظار میرود (ملاکA). افراد مبتلا به اضطراب جدایی علائمی دارند که حداقل سه مورد از ملاکهای زیر را برآورده میکنند
این افراد ناراحتی مفرط و مکرری را به هنگام جدایی یا انتظار جدایی از منزل یا افرادی که دلبستگی زیادی به آنها دارند تجربه میکنند (ملاک 1A). آنها نسبت بهسلامتی و مرگ افرادی که به آنها دلبسته هستند بهویژه در مواقعی که از آنها دورند نگرانی زیادی دارند و باید دائم با آنها در ارتباط باشند و از اوضاع آنها باخبر باشند (ملاک 2A). بهعلاوه نگرانی فوقالعادهای نسبت به وقوع اتفاقات ناخواستهای مانند گمشدن، ربوده شدن یا تصادفکردن خودشان دارند. زیرا این اتفاقات میتوانند مانع دیدار مجدد افرادی که به آنها دلبستهاند، شوند. (ملاک 3 A) افراد مبتلا به اضطراب جدایی به دلیل ترس از جدایی نسبت به تنها بیرون رفتن اکراه دارند و حتیالمقدور از این کار امتناع میورزند (ملاک 4 A). در این بیماران تنها بودن یا ماندن در منزل یا سایر مکانها بدون حضور افراد مورد دلبستگی موجب ترس یا اضطراب بارزی میشود. گاهی این کودکان نمیتوانند بهتنهایی به اتاقی رفته و یا جایی بمانند و اغلب سعی میکنند در کنار یا نزدیک والدین خود باقی بمانند و در خانه آنها را دنبال میکنند یا برای رفتن از اتاقی به اتاق دیگر خانه باید کسی همراهشان باشد (ملاک 5A). اکراه یا امتناع مداوم از خوابیدن بهتنهایی و دور از والدین یا خارج از خانه، از دیگر مشخصات این کودکان است (ملاک 6A). کودکان مبتلا به این اختلال به هنگام خوابیدن دچار مشکل هستند و اغلب اصرار دارند که تا زمان به خوابرفتن کسی نزد آنها باقی بماند و گاهی در طول شب به اتاق والدین یا سایر اعضای خانواده مانند خواهران و برادران برمیگردند. این کودکان معمولاً از رفتن به اردو، خوابیدن در منزل دوستان یا انجام کارهای بیرون از منزل، مانند خرید، ناراضی هستند و از آنها امتناع میورزند. بزرگسالان مبتلا، در مسافرتهای انفرادی مثلاً (خوابیدن در هتل بهدوراز خانه یا افراد مورد دلبستگی) احساس ناراحتی میکنند و کابوسهای مکرری در ارتباط با اضطراب جداییشان میبینند (مثلاً ازبینرفتن اعضای خانواده در اثر آتشسوزی، قتل یا سایر فجایع) (ملاک 7A).
علائم جسمی مانند (سردرد، شکایات شکمی، تهوع، استفراغ) در کودکان مبتلا به اضطراب جدایی به هنگام جداشدن از افرادی که به آنها دلبستگی شدید دارند، شایع است (یا مواقعی که احتمال جدایی وجود دارد) (ملاک 8A). علائم قلبی عروقی مانند تپش قلب، گیجی و احساس غشکردن در کودکان کوچکتر نادر است؛ ولی در نوجوانان و بزرگسالان زیاد دیده میشود. این اختلال بایستی در کودکان و نوجوانان زیر ۱۸ سال حداقل چهار هفته و در بزرگسالان مشخصاً حداقل ۶ ماه تداوم داشته باشد. (ملاک (B. البته توجه داشته باشید که ملاک مدت در بزرگسالان فقط به منزله یک رهنمود کلی تلقی میشود و درجاتی از انعطافپذیری در مورد آن قابلقبول است. این اختلال باید از نظر بالینی موجب ناراحتی قابلملاحظه یا افت کارکرد اجتماعی، تحصیلی، شغلی یا سایر جنبههای مهم کارکردی فرد گردد (ملاک C).
ویژگیهای اختلال اضطراب جدایی:
هنگامی که کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی از کسانی که به آنها دلبستگی شدیدی دارند جدا میگردند، احتمال بروز علائمی همچون انزوای اجتماعی، بیتفاوتی، اندوه و مشکلات تمرکز در کارها یا بازی وجود دارد. باتوجهبه سن کودک مبتلا این علائم شایع هستند: ترس از حیوانات، هیولا، تاریکی، درد، جیب بر، بچهدزد، تصادف اتومبیل، مسافرت با هواپیما و سایر موقعیتهایی که از نظر آنها برای خود و خانوادهشان خطرناک است. برخی از این افراد خانهنشین میشوند و در مواقع دوری از منزل تا حد فلاکت احساس ناراحتی میکنند. اضطراب جدایی کودکان گاهی سبب امتناع از مدرسه رفتن میشود که افت تحصیلی و انزوای اجتماعی از پیامدهای آن خواهد بود. هنگامی که کودک از احتمال جدایی بسیار ناراحت است ممکن است نسبت به کسی که او را مجبور به جدایی کرده عصبانیت و یا پرخاشگری نشان دهد. در مواقع تنهایی بهخصوص در شب و تاریکی در کودکان خردســال تجارب ادراکی غیرعادی مشاهده میشود. مانند دیدن اشخاصی که داخل اتاق آنها را نگاه میکنند، موجودات ترسناکی که آنها را دنبال میکنند، احساس زلزدن دیگران به آنها.
کودکان مبتلا به این اختلال معمولاً مزاحم متوقع و محتاج مراقبت دائمی به نظر میرسند و به هنگام بزرگسالی تبدیل به والدینی وابسته و بیش مراقب خواهند بود. بزرگسالان مبتلا به این اختلال احتمالاً در طول روز به افراد
مورد دلبستگی خود پیامک میفرستند و یا با آنها تماس میگیرند و به طور مداوم وضعیت آنها را بررسی میکنند. خواستههای زیاده از حد این افراد در اکثر موارد سبب سرخوردگی سایر اعضای خانواده و بروز نارضایتی و درگیریهای خانوادگی میشود.
شیوع اختلال اضطراب جدایی
در کودکان شیوع ۶ تا ۱۲ ماهۀ اختلال اضطراب جدایی حدود 4% برآورد شده است. در آمریکا شیوع دوازده ماهه آن بین نوجوانان ۱۶% است. شیوع این اختلال از کودکی به نوجوانی و بزرگسالی به تدریج کاهش می یابد. در نمونه های بالینی و درمانگاهی شیوع آن در کودکان دختر و پسر برابر است. در جامعه عمومی اختلال فوق در دخترها شایع تر است. گزارش های خود کودکان حاکی از درجات بالاتری از اختلال اضطراب جدایی نسبت به گزارش والدین آنها در موردعلایم کودکشان است.
بروز و سیر اختلال اضطراب جدایی
دورههای تشدید اضطراب جدایی از اشخاص مورد دلبستگی بخشی از مراحل اولیه رشد هنجار است که نشانگر پدیدآمدن روابط دلبستگی ایمن است (مثلاً حوالی یکسالگی به هنگامی که شیرخوار از اضطراب غریبه رنج میبرد). اختلال اضطراب جدایی معمولاً در سنین پیش از دبستان شروع میشود؛ ولی احتمال شروع آن در هر زمانی از دوران کودکی و ندرتاً در نوجوانی وجود دارد. طی یک بررسی در ۱۸ کشور مشخص شد که متوسط سن شروع این اختلال در بزرگسالان (۱۸ سال و بالاتر)، در کشورهای با درآمد بالا و متوسط روبهبالا، اواخر نوجوانی و در کشورهای با درآمد پایین و متوسط روبهپایین، اواسط دهه ۲۰ سالگی است. اکثر بزرگسالان سیر پرنوسان این اختلال را در طول عمر خود گزارش میکنند و ممکن است وجود علائمی را در کودکی نیز گزارش دهند.
در حالت عادی سیر بیماری با دورههای وخامت و فروکش همراه است. در برخی از موارد هم اضطراب ناشی از جدایی احتمالی و هم اجتناب از موقعیتهایی که موجب دوری از خانه و اعضای خانواده هستهای میشود (مانند رفتن به دانشگاه، دوری از افراد مورد دلبستگی) در تمام طول بزرگسالی ادامه مییابد. البته اکثر کودکان مبتلا به اضطراب جدایی در سنین بالاتر و در تمام طول عمر دچار اختلالات اضطرابی بارزی نمیگردند. بسیاری از بالغان مبتلا به این اختلال شروع آن را در کودکی بهخاطر نمیآورند؛ گرچه ممکن است علائم آن را به یاد داشته باشند.
علائم اختلال اضطراب جدایی در سنین مختلف فرق میکند. کودکان کوچکتر بیشتر از رفتن به مدرسه ناخشنود هستند و گاهی بهطورکلی از مدرسه اجتناب کنند. این کودکان ممکن است نگرانی یا ترسهای اختصاصی در مورد تهدید قطعی نسبت به والدین، خانه یا خود را بروز ندهند و اضطرابشان فقط در مواقعی بروز کند که جدایی را تجربه میکنند. بهتدریج با افزایش سن کودک اضطرابها پدیدار میگردند. این اضطرابها بیشتر بازتاب نگرانی کودک از موضوعات خاصی مانند تصادفات، آدمربایی، سرقت، مرگ بوده و یا به شکل نگرانی مبهمی از احتمال عدم وصال افرادی که به آنها دلبستگی دارند، بروز میکنند. این اضطراب گاهی در بزرگسالی سبب محدودیت قدرت تطابق با تغییر شرایط زندگی میشود (مثلاً جابهجایی منزل، ازدواجکردن). معمولاً بزرگسالان مبتلا نگرانی بیش از حدی نسبت به فرزند و همسرشان دارند و در مواقعی که از آنها جدا هستند احساس نارضایتی و عذاب قابلتوجهی را تجربه میکنند. این نگرانیها و کنترلهای مکرری که از سوی این بیماران صورت میگیرد گاهی سبب اختلال جدی در کارکرد شغلی و اجتماعی فرد میشود.
عوامل مؤثر و عوامل مربوط بهپیش آگهی:
محیطی:
اغلب اختلال اضطراب جدایی به دنبال استرس زندگی بهویژه فقدان بروز میکند (مثلاً مرگ اعضای خانواده یا حیوان خانگی، بیماری فرد یا خویشاوندان، تغییر مدرسه، طلاق والدین، انتقال به منزل جدید، مهاجرت، فاجعهای که برای مدتی سبب جدایی از افراد مهم زندگی فرد شده). آزار و اذیت در دوران کودکی نیز یکی از عوامل ایجاد اختلال اضطراب جدایی است. در بالغان جوان، نمونههای وقایع ناخوشایند زندگی عبارتاند از ترک منزل پدری، برقراری روابط عاشقانه و بچهدارشدن. سابقه محافظت افراطی یا مداخلهگری افراطی والدین در امور فرزندان با بروز اختلال اضطراب جدایی در کودکی و بزرگسالی ارتباط دارد.
از یک دیدگاه، فرزندپروری به چهار روش تقسیم شده است که بر تقاضاها و پاسخدهی والدین مبتنی است و عبارت است از: شیوه مقتدرانه، شیوۀ سهلگیرانه ، شیوۀ مستبدانه و شیوۀ مسامحه کارانه. بهطورکلی، سبکهای فرزندپروری واجد دو مؤلفۀ اساسی هستند: اولین مؤلفه، پاسخدهی (صمیمیت و اطمینانبخشی) است که به میزان تلاش والدین برای رشد ابراز وجود و استقلال در کودکان، حمایت و اطمینانبخشی به کودکان و توجه به نیازهای آنها اشاره دارد و مؤلفۀ دیگر، تقاضاهای والدین (کنترل رفتاری) است که به تلاش والدین برای یکپارچگی خانواده و جذب فرزندان در خانواده از طریق داشتن تقاضاهای متناسب با تواناییهای فرزندان، نظارت بر آنان و وضع مقررات اشاره دارد؛ همچنین، تاکنون پژوهشهای متعددی نشان دادهاند که عوامل خطر زندگی مانند سبکهای فرزندپروری ناکارآمد، پیشبینیکنندههای قوی برای بروز مشکلات هیجانی رفتاری و در کودکان نوجوانان هستند. یکی از این مشکلات، اختلال اضطراب جدایی است. (قاسمزاده و همکاران، 1396)
ژنتیک و فیزیولوژیک:
احتمالاً عوامل وراثتی در اختلال اضطراب جدایی کودکان نقش عمدهای دارند. در یک نمونه محلی دو قلوهای ۶ساله وراثتپذیری آن تا ۷۳٪ برآورده شده است. نقش توارث در دختران برجستهتر است. کودکان مبتلا به این اختلال در تحریک تنفسی با هوای غنی از دیاکسیدکربن (CO2) حساسیت بیش از اندازهای نشان میدهند. همچنین به نظر میرسد که اختلال اضطراب جدایی در خانوادهها بهصورت تجمیعی وجود دارد.
مسائل تشخیصی مرتبط بافرهنگ
در فرهنگهای مختلف تفاوتهای عمدهای در میزانپذیرش و تحمل جدایی دیده میشود. در برخی فرهنگها اصولاً توقع یا فرصتی برای جدایی والدین و فرزندان وجود ندارد. برای مثال تفاوت گستردهای درباره سن مورد انتظار ترک منزل پدری در کشورها و فرهنگهای مختلف دیده میشود. خود گزارشدهی علائم اضطراب جدائی از سوی جوانان نیز متفاوت است بهعنوانمثال، جوانان تایوانی در مقایسه با جوانان آمریکایی علائم شدیدتری را از خود نشان میدهند افتراق اختلال اضطراب جدایی از ارزشهای مؤکد برخی فرهنگها در مورد پیوندهای محکم خانوادگی نکتهای است که نباید فراموش گردد.
ﺧﺎﻧﻮاده، ﺗﺸﻜﻠﻲ ﻃﺒﻴﻌﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ الگوﻫﺎي گوناگون ارﺗﺒﺎﻃﻲ و ﻋﻤﻠﻜﺮدي را در گذر زﻣﺎن ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ میگیرد و اﻳﻦ الگوﻫﺎ ﺳﺎﺧﺖ ﺧﺎﻧﻮاده را ﺷﻜﻞ میدهند و ﺿﻤﻦ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻧﻘﺶ اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده، ﺣﻴﻄﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ از اﻋﻀﺎ را ﻣﺸﺨﺺ و ﺗﺒﺎدل ﻧﻈﺮ ﻣﻴﺎن اﻋﻀﺎ را ﺗﺴﻬﻴﻞ میکنند. ﺑﺮاي اﻳﻦﻛﻪ وﻇﺎﻳﻒ اﺻﻠﻲ ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻬﺘﺮ ﺻﻮرت گیرد ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺎﻳﺪ داراي ﺳﺎﺧﺖ و ﻋﻤﻠﻜﺮدي ﻛﺎرآﻣﺪ و ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ. اﻫﻤﻴﺖ، ﺗﻮﺟﻪ و ﺣﻔﻆ چنین ﺳﺎﺧﺘﺎري ﺑﺎ در ﻧﻈﺮ گرفتن ﻧﻘﺶ روﺣﻲ، رواﻧﻲ، ﻋﺎﻃﻔﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و هم چنین رﻓﺘﺎري ﺧﺎﻧﻮاده و الگوﺑﺮداري ﻓﺮزﻧﺪان در ﻳﻚ ﻣﺤﻴﻂ ﻋﺎﻃﻔﻲ اﻧﻜﺎرﻧﺎپذﻳﺮ اﺳﺖ. (درتاج و محمدی، 1389). با این استدلال، ﻣﺎدران ﻛﻮدﻛﺎن داراي اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب جدایی در زﻣﻴﻨﻪاﺿﻄﺮاب ﺣﺎﻟﺖ، ﻣﻄﻠﻮﺑﻴﺖ، واﻧﻤﻮد ﺑﺪ، ﻧﻤﺎﻳﺸﻲ، ﺧﻮدﺷﻴﻔﺘﻪ، ﺿﺪاﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، دگرآزار پرﺧﺎشگر، ﻣﺮزي، پارانوئید، جسمانیسازی، ﻣﺎﻧﻴﻚ دوﻗﻄﺒﻲ، وابستگی ﺑﻪ اﻟﻜﻞ، وابستگی ﺑﻪ ﻣﻮاد و اﻓﺴﺮدگی ﻋﻤﺪه با مادران ﻛﻮدﻛﺎن ﺳﺎﻟﻢ ﺗﻔﺎوت دارﻧﺪ و بر اساس اﻳﻦ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎ میتوان ﺑﻴﻦ ﻣﺎدران دو گروه ﺗﻤﺎﻳﺰ اﻳﺠﺎد ﻧﻤﻮد؛ بنابراین ﺑﻪ ﻧﻈﺮ میرسد ﻛﻪ ﻣﺎدران ﻛﻮدﻛﺎن داراي اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ در برخی از ویژگیهای اﺿﻄﺮاﺑﻲ، ﺑﺎﻟﻴﻨﻲ و ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﺑﺎ ﻣﺎدران ﻛﻮدﻛﺎن ﺳﺎﻟﻢ ﺗﻔﺎوت دارﻧﺪ.
در واقع ﺑﺎ ﺑﺎﻻ رﻓﺘﻦ مقیاسهای اﺿﻄﺮاب ﺻﻔﺖ، دلبستگی ﻧﺎاﻳﻤﻦ اﺿﻄﺮاﺑﻲ ـ دوﺳﻮگرا، دﻟﺒﺴﺘﻪ اﻳﻤﻦ، ﻫﻴﺴﺘﺮﻳﻮﻧﻴﻚ، ﻧﺎرﺳﻴﺴﺘﻴﻚ، ﺿﺪاﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺳﺎدﻳﺴﺘﻴﻚ پرخاشگر، ﻣﺮزي، پارانوئید، ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ ﺷﻜﻞ، ﻣﺎﻧﻴﻚ دوﻗﻄﺒﻲ، وابستگی ﺑﻪ اﻟﻜﻞ، وابستگی ﺑﻪ ﻣﻮاد و اﻓﺴﺮدگی ﻋﻤﺪه میتوان انتظار داﺷﺖ ﻛﻪ اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ در ﻛﻮدك اﻓﺰاﻳﺶ ﻳﺎﺑﺪ. از ﺳﻮي دیگر ﺑﻴﻦ ﻣﺘﻐﻴﺮ دلبستگی اﻳﻤﻦ ﺑﺎ اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ ﻛﻮدك راﺑﻄﻪ معنیدار وﻟﻲ ﻣﻌﻜﻮس وﺟﻮد دارد. ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺑﺎﻻ رﻓﺘﻦ دلبستگی اﻳﻤﻦ در ﻣﺎدر، اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ ﻛﺎﻫﺶ مییابد. همچنین میتوان وﺟﻮد ﻣﺠﻤﻮﻋﻪاي از ویژگیهای ﻣﺎدر در ﺣﻴﻄﻪﻫﺎي ﺳﺒﻚ دلبستگی (اﺿﻄﺮاﺑﻲ ـ دوﺳﻮگرا)، ﺧﺼﻴﺼﻪ اﺿﻄﺮاب (اﺿﻄﺮاب ﺻﻔﺖ)، و ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ (ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت ﻫﻴﺴﺘﺮﻳﻮﻧﻴﻚ، ﻧﺎرﺳﻴﺴﻴﺘﻴﻚ، ﺿﺪاﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺳﺎدﻳﺴﺘﻴﻚ پرخاشگر، ﻣﺮزي، پارانوئید، جسمانیسازی، ﻣﺎﻧﻴﻚ دوﻗﻄﺒﻲ، وابستگی ﺑﻪ اﻟﻜﻞ، وابستگی ﺑﻪ ﻣﻮاد و اﻓﺴﺮدگی ﻋﻤﺪه) را پیشبینیکننده ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻﺗﺮ اﺧﺘﻼل اﺿﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ ﻛﻮدك داﻧﺴﺖ.
بنابراین، ﻣﺎدران ﺑﺎ دلبستگی ﻧﺎاﻳﻤﻦ در اﺑﺮاز ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﺧﻮد ﺑﻲﺛﺒﺎت، تحریکپذیر، ﻧﻮﺳﺎن ﺧﻠﻘﻲ و ﻋﺪم ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ دیگران را ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ. رﻓﺘﺎر و ﺧﻠﻖ ﻋﺼﺒﻲ و ﻧﺎﻣﺘﻌﺎدل، بیقراری، تکانش وری، تحریکپذیری ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ، کمبودن ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ روانشناختی، ﺗﻮﺟﻪﻃﻠﺒﻲ، اﺣﺴﺎس ﻣﻼل ﻳﺎ ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ، اﺣﺴﺎس رقابتجویی و ﺗﺮس ازدستدادن ﻗﺪرت، راﺑﻄﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮي ﺑﺎ دلبستگی ﻧﺎاﻳﻤﻦ ﻣﺎدر و ﻣﻴﺰان ﺑﺎﻻﺗﺮي از ﺗﻮان پیشبینیکنندگی را در اﺿﻄﺮاب ﺟﺪاﻳﻲ ﻛﻮدك داﺷﺘﻨﺪ. اﻳﻦ ﻣﺎدران در رﻓﺘﺎر ﻣﺎدراﻧﻪ ﺧﻮد ﻛﻤﺘﺮ ﺣﺴﺎس و حمایتکننده و در ﺣﻞ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺑﺎ ﻛﻮدك ﺧﻮد ﻛﻤﺘﺮ کمککننده ﺑﻮدﻧﺪ. در اﺑﺮاز هیجانها ﺑﻪ ﻛﻮدك ﺧﻮد بیتعادلتر ﺑﻮده و سریعتر ﺗﺤﺮﻳﻚ میگردند. ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺗﻮﺟﻪ ﻃﻠﺐ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺗﻮﺟﻪﻛﻨﻨﺪه و ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺑﺎ ﻛﻮدك ﺧﻮد در بهدستآوردن ﻗﺪرت ﻳﺎ ﺗﺴﻠﻂ، رﻗﺎﺑﺖ ﻛﻨﻨﺪ.
میتوان گفت ﻛﻪ ﺧﻮدپنداره ﺿﻌﻴﻒ ﻣﺎدر، ﺑﺎور ﺑﻪ نیازمند کمک دیگران ﺑﻮدن، ﺧﻮد را در موقعیتهای آﺳﻴﺐ ﻳﺎ ﻃﺮد قراردادن، ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﺣﻤﺎﻳﺖ داﺷﺘﻦ، اﺣﺴﺎس ﻣﻼل ﻳﺎ ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ و گناه، ﺗﻮﺟﻪﻃﻠﺒﻲ، تحریکپذیری ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ، رﻓﺘﺎر و ﺧﻠﻖ ﻋﺼﺒﻲ و ﻧﺎﻣﺘﻌﺎدل و برقراری ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﻮان پیشبینیکنندگی را در ﺳﻄﺢ رﺷﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻮدك داﺷﺘﻨﺪ. اﻳﻦ ﻣﺎدران اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻪ ﻧﻔﺲ پایین داﺷﺘﻪ و در اﻛﺜﺮ ﻣﻮارد ﺧﻮد را ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ ﺑﻪ ﻛﻤﻚ و ﺣﻤﺎﻳﺖ دیگران میدانند. ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ دچار احساس ﻣﻼل و اﻧﺪوه ﺷﺪه و رﻓﺘﺎر ﺗﻜﺎﻧﺸﻮراﻧﻪ ﻧﺸﺎن میدهند. ﺑﺴﻴﺎري از ﻣﻮاﻗﻊ اﻳﻦ ﺣﻤﺎﻳﺖ و ﻛﻤﻚ را از ﻛﻮدك ﺧﻮد میخواهند و ﻋﺪم درﻳﺎﻓﺖ آن ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﺣﺴﺎس ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ، رﻓﺘﺎر ﻋﺼﺒﻲ و ﻧﺎﻣﺘﻌﺎدل میگردد (ذوالفقاری مطلق و همکاران، 1386). مطالعات انجام شده در زمینۀ اثـرات والدینی و خانوادگی در ایجاد اختلالهای اضطرابی، بر مواردی همچون کنترل زیاد، حمایت فوقالعاده، مدلسازی یا تقویت رفتار اضطرابی یا اجتنابی، باورها و انتظارات منفی درباره کودک، کمبود عواطف مثبت و گرم، عدمپذیرش، طرد و انتقادگری، تعارض، محیط خانواده و سبک فرزندپروری تأکید میکند.
ارتباط با افکار یا رفتار خودکشی
اختلال اضطراب جدایی خطر خودکشی در کودکان و نوجوانان را افزایش میدهد. البته این رابطه مختص اختلال اضطراب جدایی نیست و در سایر اختلالات اضطرابی دارای هم ابتلایی هم دیده میشود با انجام یک مطالعه تحقیقاتی بر روی دوقلوها مشخص شد که آزار و اذیت در دوران کودکی یک عامل خطرساز برای ایجاد افکار خودکشی در بزرگسالی است.
پیامدهای کارکردی اختلال اضطراب جدایی افراد مبتلا به این اختلال اغلب فعالیتهای مستقل دور از خانه یا دور از افراد مورد دلبستگی را محدود میکنند؛ مثلاً در کودکان اجتناب از مدرسه یا اردو رفتن، تنهایی نخوابیدن. در نوجوانی نرفتن به دانشگاههای دیگر شهرها، در بزرگسالی ترکنکردن منزل پدری، مسافرت نرفتن، کارنکردن خارج از خانه. علائم در بزرگسالان اغلب باعث ناتوانی آنها شده و زندگی فرد را تحتتأثیر قرار میدهد. بهعنوانمثال بزرگسالان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی ممکن است عمداً برنامههای کاری و سایر فعالیتهای خود را به دلیل نگرانیهایشان در مورد جدایی احتمالی از افراد مورد دلبستگی تغییر دهند. آنها ممکن است بهخاطر نیاز به نزدیک بودن به افراد مورد دلبستگی و یا ایجاد ارتباط مجازی با آنها به طور مداوم (مثلاً ارسال پیامک یا تماس مکرر در طول روز) دچار محدودیت شده و ازاینرو احساس ناامیدی و ناراحتی داشته باشند. اختلال اضطراب جدایی در میان اهالی کشورهایی با درآمد بالا تا متوسط بیشتر از اهالی کشورهایی با درآمد اندک تا پایینتر از متوسط گزارش شده است.
سببشناسی اختلال اضطراب جدایی
پژوهشهایی که سببشناسی اختلال اضطراب جدایی را بررسی کردهاند، به عوامل ژنتیک، عوامل محیطی و عوامل فرهنگی و خانوادگی در شکلگیری این اختلال تأکید دارند. نقش عوامل وراثتی و ژنتیکی در بروز اضطراب جدایی در یک نمونه از دوقلوهای ۶ساله تا میزان ۷۳ درصد گزارش شده است و مشخص شده که نقش عوامل وراثتی در دختران برجستهتر است. اختلال اضطراب جدایی بیشتر در اثر استرسهای محیطی شدید و در خانواده شکل میگیرد. استرسهایی همچون فقدان یا مرگ اعضای خانواده حیوان خانگی، بیماری فرد یا خویشاوندان مورد دلبستگی فرد، تغییر مدرسه یا منزل اتفاقات ناگوار زندگی و یا طلاق والدین. نظریههای یادگیری و عوامل شناختی دیدگاههای نوینی را در سببشناسی اختلال اضطراب جدایی مطرح کردهاند که در ادامه به توضیح آنها میپردازیم.
مطرحترین نظریه یادگیری در زمینه ترسها و هراسها نظریه راچمن است. راچمن (1965) برای فراگیری ترس سه گذرگاه اصلی در نظر میگیرد. شرطیشدن مواجه نیابتی و انتقال از طریق اطلاعات و آموزش؛ بنابراین، مطابق با این نظریه یادگیری در بروز ترسها و اضطرابها نقش مهمی دارد.
شناختهای ناسازگار نیز از جمله عوامل ایجاد اضطرابها و ترسها در کودک هستند؛ برای مثال در میان کودکان ترسوتر تحریفهای شناختی ادراکات غلط، اغراق یا افراط نیز بیشتر دیده میشود. کندال و چانسکی(1991) رابطه شناخت و رفتار را در پژوهش خود نشان دادند. شناختهای گوناگون و رویدادهای رفتاری اولیه در کودک به شکلگیری طرحوارههای شناختی منجر میشود. در صورت انباشت رویدادهای اضطرابی و ایجاد شناختهای مرتبط با آنها، کودک طرح واره های شناختی تحریف شده و نادرستی را پیدا میکند و انتظارات منفی و غیرواقعبینانه از آینده در او شکل میگیرد. این طرحوارههای غلط اضطرابی در رفتار کودک اثر گذاشته و رفتارهای بعدی او نیز با اضطراب همراه میشود
در ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺟﺪﻳﺪ در زﻣﻴﻨﻪ دلبستگی، ﻧﻘﺶ اﺿﻄﺮاب ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻳﻚ پیش آﻳﻨﺪ و ﻧﻴﺰ پیامد رﺷﺪ دلبستگی ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار گرفته اﺳﺖ (ﺳﺮاف، 1996). در این ﻧﻈﺮﻳﻪ اﺿﻄﺮاب و راﺑﻄﻪ آن ﺑﺎ رواﺑﻂ دلبستگی ﻣﺎدر و ﻧﻮزاد جایگاه ﺧﺎﺻﻲ دارد و شکلگیری اﺿﻄﺮاب در ﻛﻮدك ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ فرایند شکلگیری دلبستگی ﺗﺒﻴﻴﻦ میشود. برایناساس اﺿﻄﺮاب ﻛﻮدك و اﺧﺘﻼلﻫﺎي آن ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ اﺧﺘﻼلﻫﺎي دلبستگی ﺗﻌﺮﻳﻒ میشود و ﺳﺒﻚ دلبستگی ﻣﺎدر در راﺑﻄﻪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﺎ اﺧﺘﻼل دلبستگی ﻛﻮدك در ﻧﻈﺮ گرﻓﺘﻪ میشود. آنچه ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﺑﻴﻦ اﺿﻄﺮاب ﺳﺎﻟﻢ و اﺿﻄﺮاب ﻏﻴﺮاﻧﻄﺒﺎﻗﻲ را ﻣﺸﺨﺺ میسازد نسبتاً ً ذﻫﻨﻲ اﺳﺖ و از ﻛﻮدﻛﻲ ﺑﻪ ﻛﻮدك دیگر و از ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻲ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ دیگر ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. ﺗﺠﺮﺑﻪ احساسهای اﺿﻄﺮاﺑﻲ، ﺑﺨﺸﻲ ﻻزم در فرایند رﺷﺪ است ﻛﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ از ﻳﻚ ﻧﻮزاد واﺑﺴﺘﻪ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺘنسبتاًز ﺧﻄﺮﻫﺎ ﻧﺎآگاه اﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﻮي ﺑﺰرگساﻟﻲ ﺗﻮاﻧﺎ در ﺣﻤﺎﻳﺖ از ﺧﻮد و واﻛﻨﺶ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ موقعیتهای ﺧﻄﺮﻧﺎك میشود (ﻛﺎﻳﺮﻧﻲ، 2005). پژوهشگران ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺴﻴﺎري ﺑﺮ ﺗﺄﺛﻴﺮ رواﺑﻂ دلبستگی دوران ﻛﻮدﻛﻲ و ﺷﻴﻮه ﻣﺮاﻗﺒﺖ دوران ﻛﻮدﻛﻲ ﺑﺮ رﺷﺪ اﺿﻄﺮاب و ﺧﻂ ﺳﻴﺮ ﺗﺤﻮﻟﻲ اﺧﺘﻼلﻫﺎي اﺿﻄﺮاﺑﻲ داﺷﺘﻪاﻧﺪ. ﻧﻮزادان دﻟﺒﺴﺘﻪ ﻣﻀﻄﺮب ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺴﺘﻤﺮ از ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪن میترسند، زﻳﺮا مراقبتکننده آنﻫﺎ قابلاطمینان در ارضای ﻧﻴﺎزﻫﺎي آﻧﺎن ﻧﻴﺴﺖ (ﺑﺎﻟﺒﻲ،1973). اﺿﻄﺮاب ﻛﻮدك در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻣﺎدر ﻣﺘﺎًﺛﺮ از رﻓﺘﺎر ﻣﺎدراﻧﻪ، ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ و پاسخدهی وي و ﺷﻴﻮه اﺑﺮاز هیجانها در وي است؛ بنابراین ﻧﻈﺮﻳﻪ دلبستگی، ﻧﻈﺮﻳﻪاي ﻓﺮاﻳﻨﺪي اﺳﺖ و اﺧﺘﻼلﻫﺎي دلبستگی را ﻧﺎﺷﻲ از وﺟﻮد ﻳﻚ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺧﺎص ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ در گذﺷﺘﻪ نمیداند.
اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع وقتی اهمیت و گستردگی ﺧﻮد را ﻧﻤﺎﻳﺎن میسازد ﻛﻪ ﺑﻪ یادآوریم، اﻳﻦ ﻛﻮدﻛﺎن واﻟﺪﻳﻦ آﻳﻨﺪه هستند و ﺧﻮد ﻧﻴﺰ بر اساس واکنشهای ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﻛﻮدﻛﺎن ﺧﻮد، اﺣﺘﻤﺎﻻ ً در آﻧﺎن اﺧﺘﻼل دلبستگی اﻳﺠﺎد میکنند.رﻓﺘﺎر ﻣﺎدراﻧﻪ و واکنشهای ﻣﺎدر ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺳﺒﻚ دلبستگی وي ﻗﺮار میگیرد؛ بنابراین ﺑﺮرﺳﻲ راﺑﻄﻪ ﺳﺒﻚ دلبستگی ﻣﺎدر ﺑﺎ اﺧﺘﻼلﻫﺎي دلبستگی ﻛﻮدك ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬﻢ اﺳﺖ. اﻟﺒﺘﻪ پژوهشها در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﺣﺎﻛﻲ از ﻋﺪم وﺟﻮد راﺑﻄﻪ ﻣﻴﺎن ﻃﺒﻘﻪﻫﺎي دلبستگی ﻣﺎدر ﺑﺎ ﻧﻮع دلبستگی ﻛﻮدك ﺑﻮده اﺳﺖ. ﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺗﻨﻬﺎ میتوان از ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻛﻠﻲ ﺳﺒﻚ دلبستگی ﻣﺎدر ﺑﺮ آشفتگی در راﺑﻄﻪ دلبستگی و هیجانهای ﻛﻮدك ﺻﺤﺒﺖ ﻛﺮد.
درمان اختلال اضطراب جدایی
در درمان اختلال اضطراب جدایی کودکان و نوجوانان از راهبردهای درمانی گوناگونی استفاده میشود. نکته قابلتوجه این است که هر چه راهبردهای درمانی سریعتر شروع شوند، اثربخشی درمانها نیز بیشتر است. گام نخست در این زمینه یافتن متخصص باتجربه در زمینه اختلالات کودک بهویژه درمان اختلالات اضطرابی است. سپس استفاده از راهبرد مؤثر و رویکرد مناسب درمانی اهمیت دارد. در درمان اختلال اضطراب جدایی میتوان از درمان شناختی رفتاری خانوادهدرمانی و بازیدرمانی استفاده کرد.
خانوادهدرمانی
از جمله عوامل مهم در روند درمان اضطراب جدایی کودکان، نحوه تعامل والدین و دیگر اعضای خانواده است که بر نتیجه درمان کودک اثرگذار است. در این رویکرد والدین و خواهر و برادران کودک با اضطراب جدایی میتوانند با یادگیری برخی اصول صحیح رفتار با این کودکان به اصلاح الگوهای رفتاری نادرست آنها کمک کنند.
والدین برای کمک به فرزندان دارای اختلال اضطراب خود میتوانند از راهبردهای پیشنهادی زیر استفاده کنند؛
برای کمک به فرزند خود بهخصوص برای رفتن به مدرسه یک برنامه ساختارمند ترتیب دهید و بر طبق آن عمل کنید؛ برای مثال صبحها کمی زودتر کودک را به مدرسه ببرید. برای کمک به شرایط فرزندتان با معلم کودک قبل از ورود دیگر دانشآموزان صحبت کنید. قبل از زنگ مدرسه با کودک در حیاط مدرسه کمی نرمش و بازی کنید.
فهرستی از افکار مثبت را برای کودک خود طراحی کنید و آنها را در دید کودک قرار دهید.
از برنامههای آموزشی فشرده خودداری کنید و بیشتر زمان کودک را به بازیهای مناسب اختصاص دهید.
با کودک خود در مواجهه با شرایط اضطرابی ابراز همدلی کنید و درباره شرایط دشواری که برای او پیش میآید نظر خود را بدهید.
یکی از نکات مهم در زمینه اختلالات اضطرابی پیشگیری از بروز آن است که والدین باید به این مسئله توجه کنند.
نکته دیگر مداخله به هنگام برای جلوگیری از شدت یافتن و بدتر شدن علائم اختلال اضطراب جدایی در کودک است.
خانواده باید با برنامه درمانی ارتباط خوبی برقرار کنند و سبک زندگی خود را با آن هماهنگ کنند.
درصورتیکه والدین دارای هر نوع مسئله روانشناختی از جمله افسردگی، اضطراب یا موارد دیگر هستند لازم است که آنها نیز تحت درمان قرار گیرند؛ زیرا والدین نزدیکترین الگو برای فرزند خود هستند؛ بنابراین سلامت روان آنها نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.
بهطورکلی حمایت صحیح والدین از کودک و نوجوان دارای اختلال اضطرابی نقش بسیار مهمی در بهبود وضعیت این افراد و هماهنگشدن با این شرایط دارد. راهبردهای پیشنهادی زیر برای والدین طراحی شدهاند.
بازیدرمانی
کودکان خردسال با اختلال اضطراب جدایی در ایجاد ارتباط بین افکار خود احساسات و عمل خود با دشواری مواجه هستند و بازیدرمانی راهی مناسب برای بروز هیجانات پردازش هیجانات و تنظیم هیجانی در این کودکان است. این روش درمانی در صورتی در درمان اختلال اضطراب جدایی به نتایج موفقیتآمیزی منجر میشود که توسط متخصص روانشناس کودک که در این زمینه تجربه کافی دارد. انجام شود.
کودکان مبتلا به اختلالات اضطرابي دارای فراخنای توجه کوتاهي هستند، عزتنفس پایینتری دارند، در ارتباط با اعضای خانواده، اطرافیان و مردم مشكل دارند و بهآسانی ناکام میشوند. در این میان یكي از راههای کمک به این کودکان بازیدرمانی است. در واقع مداخله بازی به کودک کمک کرد تا دنیایي که در آن زندگي میکند را بشناسد، بفهمد و کنترل کند. کودک به هنگام بازی میزان تواناییهای خود را با دیگران مقایسه کرده و بدین ترتیب مفهومي روشنتر و واقعگرایانهتر از خود به دست آورده است.
از طریق مداخله بازی در این پژوهش بود که کودک ارزشهای اجتماعي جامعهای را که بدان تعلق دارد کشف کرده است و در نهایت این مداخله به سازگاری کودک با محیط اجتماعیاش کمک کرده و منجر به بهبود مولفههای اختلال اضطراب جدایي گشته. بازی فعالیتي است که کودک در طي آن درک میکند، درمییابد و در آن احساس راحتي میکند. بازی بخش تفکیکناپذیر دنیای کودک است. روش او برای مبادله و آزمایش است و کلاً نوعي یکیکردن و تسلط بر واقعیتهای خارجي محسوب میشود. همچنین در تبیین یافته فوق از دیدگاه نظریه پیش تمرین یا تمرین مهارتها، پرداخته میشود. این نظریه را کارل گروس مدون ساخته است. وی اولین روانشناسی است که اهمیت زیادی برای بازی قائل شده است و آن را بهعنوان فعالیت مهمي در بین فعالیتهای دیگر کودک در دوره طفولیت میداند و نیز عامل بزرگ ساختهشدن سازمان رواني بهحساب میآورد. گروس (1898) بازی را یک سلسله پیش تمرین عمومي میداند که هدف آن برقرار ساختن زمینه اعمال سازش یافته برای آینده فرد است.
نظریات پیش تمریني در بازی اعتقاد دارند فعالیتهایی را که کودکان در بازی انجام میدهند در واقع نوعي آمادهسازی آنها برای آینده است و در بازیها فعالیتهایی تمرین میشوند که برای آینده فرد ضروری است. نظریات پیش تمریني این اندیشه درخور توجه را مطرح میکنند که بازی فرصت مهمي در اختیار فرد قرار میدهد تا فعالیتها و مهارتهای لازم در مراحل بعدی زندگي تمرین نماید و بازی عاملي است که برای رشد نیروهای خام و آمادهسازی آنها برای استفاده در زندگي بكار گرفته میشود.
یكي از گستردهترین روشهای مداخله (پیشگیرانه و درماني) در یكي دو دهه اخیر که سازمان جهاني بهداشت، باتوجهبه شواهد کافي برای پیشگیری و کاهش اضطراب کودکان بر آن تأکید دارد، برنامه فرندز است. برنامه فرندز کمک میکند تا کودکان و نوجوانان راههای کنارآمدن بااحساس ترس، نگراني و افسردگي را بیاموزند و زمینههای لازم جهت ارتقا و رشد تابآوری هیجاني و عزتنفس آنان را فراهم میآورد. این برنامه با کمک به کودکان در مدیریت استرسهای رواني از جمله ترس، نگراني و اضطراب و هم چنین، ارتقا مهارتهایی برای زندگي حال و آینده آنان مؤثر بوده است. در بازیدرمانی تلاش میشود تا بازی شوق تحرک را در کودک برانگیزد و نسبت به آموزش برنامه فرندز بیشتر مبتني بر فعالیتهای حرکتي و گروهي است. آموزش برنامه فرندز با توجه به ماهیت شناختي آن و محتوای آموزش، ابزارهای ارتباطي آن طبعا ً بیان کلامي است. به نظر ميرسد دلیل افزایش میانگین نمرات کودکان در بازی درماني نسبت به آموزش برنامه فرندز ملاحظات ذیل باشد:
بازیدرمانی فعالیتي برخاسته از انگیزههای دروني است که در آن تعیین چگونگي کاربرد هر شیء به اختیار خود فرد است. در آن هیچ هدف بیروني وجود ندارد.
خود فرایند بازی لذتبخش است و نتیجه نهایي آن ارزش چنداني ندارد.
بازی مستلزم خود جسمي، ذهني و عاطفي کودک به شیوهای خلاقانه است که با تعامل اجتماعي بیشتری همراه بوده.
بنابراین، زمانی که کودک مشغول بازیست ميتوان گفت که کل روح و جسم کودک در بازی حضور دارد. اصطلاح بازی درماني متضمن پذیرفتن فعالیت هایي است که میتوان آنها را بازی تلقي کرد. هرگاه کودکي مشغول کتاب خواندن باشد، نميگوییم که او دارد بازی میكند. ارتباطي پویا و بین شخصي میان یک کودک (یا فردی در هر سن) و درمانگری که در روشهای بازی درماني آموزش دیده است و وسایل بازی گزینش شده ای را فراهم مي آورد و برای کودک (با فردی در هر سن)، ایجاد ارتباطي ایمن را سهولت میبخشد تا بتواند بوسیله بازی–یعني طبیعي ترین وسیله ارتباطي کودک- خود (احساسات، افكار، تجربه ها و رفتارها) را ابراز کند و به کاووش در آن بپردازد تا به رشد و تحول بهینه نایل شود. (فلسفی و همکاران، 1398).
دارو درمانی
در صورتی که کودک و نوجوان با این اختلال بــه روشهای غیردارویی پاسخ ندهند لازم است که متخصص روانپزشک از داروهای ضداضطراب مناسب استفاده کند. نکته قابلتوجه پیش از تجویز داروی ضداضطراب، بررسی مشکلات پزشکی با عوارض مشابه اضطرابی برای کودک یا نوجوان است. از جمله مواردی که توسط متخصص باید مورد بررسی قرار بگیرد میتوان به مشکلات تیروئیدی، دیابت، آزمایش میزان برخی فلزات در خون، کمخونی، مشکلات هورمونها و مقاومت به لاکتوز اشاره کرد (پیرزادی، ۱۳۹۷).
تحلیل افزوده کارآزماییهای کنترل شده تصادفی داروهای ضدافسردگی برای درمان اضطراب کودکی شواهدی فراهم میکند. مبنی بر اینکه چندین داروی SSRI شامل فلووکسامین (لووکس)، فلوکستین (پروزاک)، سرترالین (زولوفت) و پاروکستین (پاکسیل) در درمان اضطراب کودکان مؤثرند بر اساس این شواهد داروهای SSRI انتخاب اول درمان دارویی اختلالات اضطرابی در کودکان و نوجوانان.
در حال حاضر داروهای سه حلقه ای به دلیل عوارض قلبی وخيم بالقوة آنها توصیه نمیشوند. آنتاگونیستهای گیرنده بتا آدرنرژیک مانند پروپرانولول (ایندریرال) و بوسپیرون (بوسپار) از لحاظ بالینی در کودکان دچار اختلال اضطرابی بهکاررفتهاند اما در حال حاضر هیچ یافتهای به نفع اثربخشی آنها وجود ندارد. دیفنهیدرامین (بنادریل) ممکن است در کوتاهمدت برای کنترل اختلالات خواب در کودکان دچار اختلالات اضطرابی به کار رود. کارآزماییهای باز و یک مطالعه دوسویه کور کنترل شده با دارونما حاکی است که آلپرازولام (زاناکس) که یک بنزودیازپین است ممکن است به کنترل علائم اضطرابی در اختلال اضطراب جدایی کمک کند. کلونازپام (کلونوپین) در کارآزماییهای باز مطالعه شده و ممکن است در کنترل علائم وحشتزدگی و سایر علائم اضطرابی مؤثر باشد.(انجمن روانپزشکی آمریکا، 2020)
درمان شناختی رفتاری
درمان شناختی رفتاری از جمله مؤثرترین راهبردهای درمانی مورد استفاده برای درمان اختلال اضطراب جدایی، ترس از مدرسه و مشکلات ارتباطی است. مفروضه اصلی این درمان این است که شناختها واسطه پاسخ های رفتارها هستند؛ بنابراین برای تغییر رفتارهای ناسازگارانه لازم است که شناختها ناسازگار را اصلاح کنیم. در درمان شناختی رفتاری فنون رفتار درمانی با فرایندهای شناختی ترکیب میشوند. در این رویکرد کودک می آموزد که اضطراب خود را درک کند و کاملاً آن را بشناسد. همچنین با علائم جسمانی اضطراب آشنا می شود. کودک با افکاری که سبب اضطراب او می شوند و او را به این سمت میکشانند نیز آشنا می شود. در نهایت با استفاده از راهبردهای آموزشی چگونگی مقابله و مدیریت افکار اضطرابی و احساس اضطراب خود را می آموزد و یاد می گیرد که چگونه با هیجانات منفی خود سازگار شود و تنظیم هیجانی داشته باشد.
از جمله تکنیکهای مورد استفاده در درمان شناختی رفتاری برای درمانی اختلالهای اضطرابی می توان به حساسیت زدایی منظم، الگوبرداری، آموزش آرمیدگی، مواجهه با ترسها، مدیریت وابستگی و توقف فکر اشاره کرد. تکنیک شناختی رفتاری مورد استفاده در درمان اختلال اضطراب جدایی شامل:
ارائه آموزشهای روان شناختی به کودک با اختلال اضطراب جدایی در زمینه چگونگی عملکرد اضطراب در افراد به ویژه درباره تغییرات جسمی، هیجانی افکاری که به ذهن فرد می آیند و نحوه گریز فرد از این شرایط است. کودک باید در این راهبرد یاد بگیرد که در چه شرایطی افکار اضطرابی به وجود می آیند و این افکار دقیقاً چه چیزی را شامل می شوند و بازخوردش بــه ایــن افکار چگونه باید باشد.
تکنیک دیگر، آموزش آرمیدگی جهت مقابله با ترس هایش به جای فرار از آنها است. یادگیری تکنیکهای آرمیدگی برای کودکان و نوجوانان با اختلال اضطراب جدایی میتواند اثر بخش باشد. نفس کشیدن عمیق انواع تمرینهای آرمیدگی عضلانی از جمله تمرین های مناسب جهت کاهش اضطراب کودکان و نوجوانان با این اختلال است. لازم به ذکر است که استفاده از این تکنیکها برای کودکان و نوجوانان با اختلال اضطراب اجتماعی تا حد زیادی موثر خواهد بود
یکی از روشهای کاربردی در حوزه ی درمان اختالالات اضطرابی در کودکان و نوجوانان روش آرمیدگی است. رایجترین روش شناخته شده آرمیدگی، آموزش آرمیدگی پیش رونده جکوبسون(1938) است که به منظور ایجاد یک حالت آرامش عضلانی عمیق ابداع شد. این روش میتواند برانگیختگی نظام عصبی مرکزی و نظام عصبی خودمختار را کاهش دهد و در نتیجه به حفظ یا ارتقای سلامت روانی و جسمی منجر شود (لاندروولد و دانلپ، 2006 . (در این دیدگاه ،آرام سازی بافتهای عضلانی به عنوان یک حالت فیزیولوژیکی است که دقیقا نقطه مقابل تنش بوده و در نتیجه میتواند به عنوان یک درمان منطقی برای افراد مضطرب و پرتنش به کار گرفته شود.
جکوبسون به این نکته دست یافته بود که به وسیله “انقباض”و”رها کردن عضلات مختلف بدن”و با آموزش شخص مضطرب برای توجه نمودن به احساسات ناشی از تنش و آرامش عضلات و ایجاد تفاوت بین این دو احساس فرد میتواند تمام تنیدگیهای عضلانی را از بین برد و آرامش عمیقی را احساس و تجربه نماید. آرمیدگی تدریجی عضلات تکنیکی است که به صورت سفت و شل کردن متناوب عضلات بزرگ، اجرامیشود. این حالت معموال با عضلات بالایی سر و گردن شروع میشود و با عضلات پایین تر بدن و پاها و بالعکس به پایان میرسد.
معمولا تکنیک های آرمیدگی به عنوان درمان مکمل برای اضطراب در نظر گرفته میشوندو به افراد مهارتهای مقابله ای خود کنترلی را به منظور کاهش اضطراب ارائه میدهند. روش آرمیدگی در زمینه های پزشکی و روانپزشکی برای کاهش اضطراب و افسردگی کارایی دارد
افزون بر آرمیدگی آموزش تکنیک خودکنترلی نیز برای مقابله با ترسهای این کودکان می تواند موثر باشد. یکی از اجزاء آموزش خودکنترلی آموزش ۴ مرحله ی ترس، فکر ترس، فکر دیگر، جایزه است. در این تکنیک فرد با یک ترس مواجه میشود. افکاری به ذهنش می آیند که در جهت همان ترس هستند. بلافاصله افکار دیگری را که برای مقابله با آن فکر ترس آور به ذهن می آورد و از این طریق اضطراب خود را مدیریت میکند. برای موفقیت در مدیریت افکار اضطرابی خود به خود جایزه می دهد.
استفاده از درمان شناختی رفتاری برای افراد دارای اختلال اضطراب جدایی در مقایسه با درمان های دیگر بیشترین اثر بخشی را داشته است . در این رویکرد به درمان هم زمان کودک و والدین تاکید شده است و به والدین و کودک آموزش ها راهبردها و وظایفی اختصاص داده می شود که بیشترین نتیجه را برای کودک به همراه دارند. نتایج یک فرا تحلیل نشانگر این بود که درمان با داروهای افزایش دهنده سروتونین و سروتونین_توراپی نفرین سبب بهبود علائم اضطراب جدایی در کودکان می شوند اما اثر بخشی انواع تکنیکهای درمان شناختی رفتاری در مقایسه با دارو درمانی بیشتر بوده است .
در صورتی که علائم اضطرابی این افراد با استفاده از این تمرین ها بهبود نیافت و فرد همچنان برای رفتن بــه مدرسه و خارج شدن از خانه علائم اضطراب را نشان می داد ، لازم است که از درمان های دارویی استفاده شود(پیرزادی، ۱۳۹۷).
مداخله ای تحت عنوان CALM آموزش رویکرد روی آوری و هدایت به وسیله نقش پذیری مداخله ای است که با هدف درمان CBT در کودکان زیر ۷ سال طراحی شده که کوچک تر از آناند که بتوانند در CBT سنتی شرکت کنند. برنامه CALM مبتنی بر کارهای قبلی با کودکان ۲ تا ۷ ساله از طریق مداخلاتی است که توسط تعدیل رفتار والدین رفتار نامطلوب کودک را هدف قرار میدهند (موسوم به درمان تعاملی کودک والد یا PCIT). برنامه CALM یک مداخله ۱۲ جلسه ای مبتنی بر راهنما است که آموزش انفرادی و زنده را از طریق گوشی توسط والدین در خلال جلسات فراهم میکند این روش تکالیف مواجهه را لحاظ کرده و با آموزش والدین رفتار شجاعانه را تشویق می.کند مطالعه مقدماتی با استفاده از برنامه CALM با ۹ بیمار با میانگین سنی ۵/۴ سال نشان داد همه آنهایی که درمان را کامل کرده اند (۷بیمار و خانواده آنها) مجموعاً پاسخ خوبی نشان داده اند و همگی به جز یک نفر بهبود عملکرد را نشان دادند. انطباق مدل PCIT (درمان تعاملی والد-کودک) برای اختلالات اضطرابی در کودکان خردسال رویکرد نوید بخشی برای درمان اضطراب در اوایل کودکی است.
چندین مداخله روانی اجتماعی به طور اختصاصی برای اختلالات اضطرابی کودکان خردسال طراحی شده اند. در یک کارآزمایی بالینی تصادفی، CBT برای کودکان ۴ تا ۷ ساله ازطریق مداخله مبتنی بر کتاب راهنما انجام شد که مزبور عنوانش این بود “شجاع بودن: برنامه ای برای مقابله با اضطراب در کودکان خردسال و والدین آنها” . این کتابچه تا حدی از برنامه COPING CAT بزرگسالان الگو گرفته بود .در این مداخله از تلفیقی از جلسات با والدین و جلسات والد و کودک بهره برداری می شود.
میزان پاسخ که در اساس بهبود زیاد یا خیلی زیاد در مقیاس بهبود یکپارچه بالینی برای اضطراب ارزیابی میشد. در افرادی که درمان را کامل کردند ۶۹ درصد و در گروه لیست انتظار ۳۹ درصد گزارش شد. کودکانی که درمان را دریافت کردند در CGI (اظهارات کلی بالینی) بهبود بهتری را در اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال اضطراب جدایی و هراسهای اختصاصی نشان دادند اما این مسئله در مورد اختلال اضطراب فراگیر مشاهده نشد این درمان که یک CBT والد- کودک تعدیل شده برحسب مراحل رشد است در کودکان خردسال نتایج نوید بخشی را به دست داده است(انجمن روانپزشکی آمریکا، 2020).
رویکرد درمان جامع چندوجهی
رویکرد درمان جامع چندوجهی معمولاً شامل روان درمانی (اغلب CBT) آموزش خانواده، مداخله روانی – اجتماعی خانواده و مداخلات دارویی نظیر داروهای SSRI باشد. بهترین درمانهای مبتنی بر شواهد برای اختلالات اضطرابی کودکان عبارت اند از CBT و داروهای SSRI در مطالعه چندوجهی اضطراب کودک نوجوان، اثر بخشی تطبیقی CBT درمان با SSRI و تلفیق آنها (CBT+ SSRI) در اختلالات اضطرابی کودکان بررسی شد. این مطالعه چند مرکزی دوسویه کور کنترل شده با دارونما ۴۸۸ کودک و نوجوان دچار اختلال اضطراب جدایی، اختلال اضطراب فراگیر یا اختلال اضطراب اجتماعی را شامل شد که به صورت تصادفی تحت درمان با CBT تنها، داروی SSRI تنها(سرترالین) و یا تلفیقی از CBT و سرترالین و یا دارونما قرار گرفتند.
پس از مرحله حاد درمان به مدت ۱۲ هفته میزان پاسخدهی زیاد یا خیلی زیاد بر اساس مقیاس درجه بندی بهبود بالینی (CGI) در گروهی که در درمان تلفیقی CBT و سرترالین بودند حدود 7/80 درصد بود. میزان پاسخ برای گروه CBT تنها و سرترالین تنها به ترتیب عبارت بود از 7/۵۹ درصد و 09/54 درصد پاسخ در گروه دارونما 7/23 درصد گزارش شد. با گذشت زمان و در خلال دورۀ پیگیری گروه تلفیقی CBT سرترالین بیشترین اثر بخشی را نشان داد. هر سه نوع درمان (CBT سرترالین و تلفیق آنها) بر دارونما برتری داشتند و در درمان اضطراب کودکی مؤثر بودند. اما درمان تلفیقی احتمالاً بیشتر به کودکان و نوجوانان دچار اختلالات اضطرابی کمک کرد. وقتی کودک توان عملکرد کافی برای شرکت در فعالیت های روزمره در حین درمان را دارد درمان CBT در اول صورت امکان باید خط اول درمان باشد. اما در کودکان دچار تخریب شدید، تلفیقی از هر دو درمان توصیه میشود. CBT به نحو گسترده ای به عنوان خط اول درمان مبتنی بر شواهد برای اختلالات اضطرابی کودکان پذیرفته شده است.
هر چند اکثر اختلالات اضطرابی دوران کودکی فراز و نشیب هایی در طول زمان دارند اما امتناع از رفتن به مدرسه مربوط به اختلال اضطراب جدایی را میتوان یک فوریت روان پزشکی در نظر گرفت. طرح درمانی جامع کودک پدر و مادر، همسالان او و مدرسه را در بر میگیرد. مداخلات خانوادگی در مدیریت و درمان اختلال اضطراب جدایی اهمیت اساسی دارند. به گونه ای که در عین ارایه حمایت مناسب کودک قاطعانه برای رفتن به مدرسه تشویق شود. ولی اگر ماندن در مدرسه به صورت تمام وقت برای کودک طاقت فرسا است باید برنامه ای برای افزایش تدریجی زمان ماندن کودک در مدرسه طراحی شود. تماس تدریجی با موضوع اضطراب برانگیز در واقع نوعی تعدیل رفتاری است که میتوان آن را در هر نوع اضطراب جدایی به کار برد. در برخی موارد شدید امتناع از رفتن به مدرسه بستری کردن ضرورت مییابد. در رواندرمانی میتوان از روشهای شناختی – رفتاری از جمله مواجهه با جداییهای ترسناک و راهبردهای شناختی نظیر خودگوییهای مدارا محور به منظور افزایش حس خودمختاری و تسلط استفاده کرد.
به طور خلاصه درمانهای مبتنی بر شواهد در درمان اختلالات اضطرابی معطوف به داروهای SSRI و CBT هستند. داروهای SSRI در درمان اختلالات اضطرابی کودکان بی خطر و مؤثر بوده اند؛ اما شواهد حاکی است در اختلالات شدید درمان مطلوب ارایه همزمان با داروهای SSRI و CBT است.
تاثیر اختلال اضطراب جدایی در عملکرد کودکان
کودکان مبتلا به این اختلال، وقتی فردی که بسیار به او وابستهاند (معمولاً مادر) در کنارشان نیست یا در مکانهای آشنا به سر نمیبرند، دچار اضطراب شدید یا حتـى هراس میشوند. ممکن است چنین کودکانی تنها در اتاق بمانند و ممکن است از رفتن به مدرسه یا سرزدن به خانه آشنایان امتناع کنند. این کودکان بسیاری اوقات از استفراغ، سردرد، دردهای شکمی یا ضربان سریع قلب رنج میبرند. گاهی اوقات وقتی زمان جدایی نزدیک میشود، علایم آشکار اضطراب یا هراس به چشم میخورد (ساراسون و ساراسون، 1382).
نشانگان اضطراب و اختلال های ناشي از آن به گونه شایان توجهي توانایي کودکان را کاهش مي دهد و گستره ای از مشكلات در فعالیتهای روزمره، روابط بین- فردی، مهارتهای اجتماعي، روابط با همسالان و کارکرد مدرسه را مورد تأثیر قرار ميدهد و خطری مهم برای اختلال های دیگر به ویژه سایر اختلال های اضطراب است(فلسفی و همکاران، 1398).
تشخیص افتراقی:
اختلال اضطراب فراگیر: وجه افتراق اختلال اضطراب جدایی از اختلال اضطراب فراگیر افتراق این است که اضطراب موجود در اختلال اضطراب جدایی بیشتر در ارتباط با جدا شدن واقعی یا خیالی از اشخاصی است که به آنها دلبستگی وجود دارد و در سایر موارد دیده نمیشود. به علاوه، اگر نگرانی در مورد سایر زمینه ها وجود داشته باشد وجه غالب نمای بالینی بیمار را تشکیل نمی دهد. اختلال پانیک (وحشتزدگی): در اختلال اضطراب جدایی ترس از جدایی گاهی سبب بروز اضطراب شدید و حتی حملات پانیک میشود. برخلاف اختلال پانیک که در آن حملات پانیک یا وحشتزدگی به طور نامنتظره رخ میدهد و معمولاً با ترس از مردن یا دیوانه شدن همراه است در اختلال اضطراب جدایی اضطراب موجود به دلیل انتظار از جدایی واقعی یا خیالی از اشخاص مورد دلبستگی یا مکانهای امن و آشنا یا ناشی ازنگرانی نسبت به رخ دادن حوادث نامطلوب برای دلبسته های نزدیک فرد است. بازار هراسی (آگورافوبیا): برخلاف افراد مبتلا به اختلال بازار هراسی مبتلایان به اختلال اضطراب جدایی نگران به دام افتادن یا ناتوانی در موقعیتهایی نیستند که در آنها در صورت بروز علائم شبه پانیک یا سایر علائم ناتوان کننده قادر به فرار نباشند. در واقع آنها از دور بودن از مکانهای امنی که افراد مورد دلبستگی شان در آنجا هستند میترسند اختلال سلوک: مدرسه نرفتن (فرار از مدرسه) در اختلال سلوک شایع است ولی دلیل آن اضطراب جدایی نیست و کودک یا نوجوان مبتلا به سلوک به جای برگشتن به منزل، به خیابان گردی و پرسه زدن میپردازد. اختلال اضطراب اجتماعی: گاهی امتناع از مدرسه ناشی از اختلال اضطراب اجتماعی است. در این موارد دلیل نرفتن به مدرسه نگرانی از قضاوت منفی دیگران است و ارتباطی به نگرانی در مورد جدایی از والدین ندارد. اختلال استرس پس از سانحه (PTSD): ترس جدایی از عزیزان در اتفاقات آسیب رسان مانند بلایای طبیعی شایع است. به ویژه اگر احتمال جدایی از این عزیزان برای مدتی وجود داشته باشد. در PTSD علائم اصلی افکار مزاحم مربوط به واقعه اجتناب از خاطرات و نشانه های حادثه است، در حالی که در اختلال اضطراب جدایی نگرانیها در ارتباط با سلامتی افراد مورد دلبستگی و جدایی از آنهاست. اختلال اضطراب بیماری: اختلال اضطراب جدایی مربوط به نگرانی درباره سلامتی و تندرستی نزدیکان است. اما افراد مبتلا به اختلال اضطراب بیماری از احتمال ابتلای خودشان به برخی بیماری های خاص نگران هستند و نگرانی آنها ربطی به جدا شدن از نزدیکان ندارد. اختلال سوگ طول کشیده: اشتیاق و آرزوی بودن فرد ، تأسف شدید، ناراحتیهای هیجانی و مشغولیت ذهنی با متوفى متوفی و مرگ، نکاتی است که در داغدیدگی به وفور دیده می شود، در حالی که در اضطراب جدایی علامت اصلی ترس از دست دادن افرادی است که به آنها دلبستگی وجود دارد. اختلال افسردگی و دو قطبی: این اختلالات با عدم تمایل به خروج از خانه مرتبط هستند ولی نگرانی یا ترس خاصی از بروز حوادث ناخواسته برای عزیزان وجود ندارد، بلکه خانه نشینی فرد ناشی از انگیزه پایین برای تعامل با دنیای بیرون است. البته توجه داشته باشید افراد مبتلا به اضطراب جدایی هم ممکن است هنگام جدا شدن از نزدیکان دچار افسردگی شوند. اختلال نافرمانی مقابله جویانه: گاهی در کودکان و نوجوانان مبتلا به اضطراب جدایی وقتی آنها را به زور از افراد مورد دلبستگی جدا میکنند نافرمانی و رفتارهای مقابله ای بروز میکند. تنها در صورتی اختلال نافرمانی مقابله جویانه به منزله تشخیصی مجزا در نظر گرفته میشود که این رفتارها مکرراً و بدون ارتباط به بروز یا پیش بینی جدایی از عزیزان رخ دهد. اختلال های روان پریشی: بر خلاف توهمات موجود در اختلالات روان پریشی تجربیات ادراکی غیرعادی که در اختلال اضطراب جدایی دیده میشود معمولاً بر پایه سوء ادراک محرک های واقعی موجود هستند و در شرایط خاصی رخ می دهند مثلاً شب هنگام و به هنگام حضور والدین برطرف می شوند. اختلال های شخصیت: در اختلال شخصیت وابسته اشتیاق بدون تمایزی برای تکیه به دیگران وجود دارد در حالی که این نکته در اختلال اضطراب جدایی فقط به افراد مورد دلبستگی بیمار محدود میشود ترس از رها شدن از سوی عزیزان از مشخصات اختلال شخصیت مرزی است، ولی مشکلات مربوط به هویت خودگردانی تعاملات بین فردی و تکانشگری از دیگر علائم مهم این اختلال است که در اختلال اضطراب جدایی دارای اهمیت مرکزی نیست.
منابع:
Bowlby, J. (1988). A safe base: Scientific functions of attachment concept. London: Routledge.
Crown, S. (1965). The Causes and Cures of Neurosis. An Introduction to Trendy Behaviour Remedy based mostly on Studying Principle and the Ideas of Conditioning. By H. J. Eysenck and S. Rachman. London: Routledge & Kegan Paul. 1965. Pp. 318. Worth 28s. British Journal of Psychiatry, 111(481), 1234–1235.
Jacobson, E. (1938). Progressive rest (2nd Ed.). Chicago: College of Chicago Press
Kearney, C. A.(2005). Social Nervousness and Social Phobia in Youth: Traits, evaluation, and psychological therapy. US: Springer Books
Kendall PC, Chansky TE. Contemplating cognition in anxiety-disordered youngsters. Journal of Nervousness Problems.1991Jan۱; 5(۲) 167_85.
Lundervold, D.A. Dunlap. A. L. (2006). Alternate Kinds Reliability of the Behavioral Rest Scale: Preliminary Outcomes. Worldwide Journal of Behavioral Session and Remedy. Quantity 2, No. 2. 240-245.
Silverman, D. (1991). Attachment paterns and Freudian concept: An integration proposal. Psychoanalytic psychology, 8, 169-193
Sroufe, L. A. (1997). Psychopathology as an final result of growth. Improvement and Psychopathology, 9, 251 – 268.
پیرزادی حجت. اختلال اضطراب جدایی: ویژگیها، سببشناسی و راهکارهای درمانی. تعلیم و تربیت استثنایی. ۱۳۹۷; ۴ (۱۵۳) :۳۳-۳۹
تشکری، زینب، کاظمی، فرنگیس، و هاشمی آذر، ژانت. (1395). تاثیر روش درمان تن آرامی گروهی بر کاهش اختلال اضطراب جدایی دانش آموزان. مطالعات روانشناسی بالینی، 6(24)، 135-152.
جلالی، سلیمه، و مولوی، حسین. (1389). تاثیر بازی درمانی بر اختلال اضطراب جدایی کودکان. مجله روانشناسی، 14(4 (پیاپی 56))، 370-382.
دادستان، پریرخ. (۱۳۸۲). روانشناسی تحولی از کودکی تا بزرگسالی. جلد اول. تهران: سمت
درتاج، فریبرز، و محمدی، اکبر. (1389). مقایسه عملکرد خانواده کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه/ بیش فعالی با عملکرد خانواده کودکان بدون اختلال بیش فعالی. خانواده پژوهی، 6(22)، 211-226.
ذوالفقاری مطلق، مصطفی، جزایری، علیرضا، خوشابی، کتایون، مظاهری، محمدعلی، و کریملو، مسعود. (1387). اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر کاهش علایم اختلال اضطراب جدایی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران (اندیشه و رفتار)، 14(4 (پیاپی 55))، 380-388.
سادوک، بنیامین جیمز سادوك، ويرجينيا الكوت. (۱۳۸۲). خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک. جلد دوم. ترجمه حسن رفیعی و خسرو سبحانیان. تهران: ارجمند.
ساراسون، ای جی، ساراسون ب آر. (۱۳۸۲). روانشناسی مرضی، ترجمه بهمن نجاریان، محمد علی اصغری مقدم و محسن دهقانی، تهران: انتشارات رشد.
فلسفی، مونا، احدی، حسن، و عسگری، پرویز. (1398). مقایسه اثربخشی روش بازی درمانی شناختی-رفتاری و آموزش برنامه فرندز بر اختلالات رفتاری کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی. مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، 62(6 )، 1904-1913.
قاسم زاده، سوگند، مطبوع ریاحی، مینو، علوی، زهرا، و حسن زاده، میترا. (1396). اثربخشی مداخله خانواده محور و بازی درمانی بر سبک و تنیدگی فرزندپروری مادران و نشانگان بالینی کودکان با اضطراب جدایی. پژوهش در سلامت روانشناختی، 11(4 )، 68-83.