شلوغی همیشه فقط به معنی پر بودن کمدها و میزها نیست؛ گاهی این بهمریختگی به درون روابط ما هم نفوذ میکند. اشیایی که دور نمیریزیم، لباسهایی که هرگز نمیپوشیم، و خریدهایی که نیازشان را حس نمیکنیم، ممکن است نشانههایی از فشارهای درونی، وابستگیهای احساسی یا حتی نارضایتیهای پنهان در رابطه باشند. در این مقاله بررسی میکنیم که چگونه بهمریختگی میتواند به یک عامل مخرب در زندگی مشترک تبدیل شود و چه راههایی برای بازگرداندن تعادل به خانه و رابطه وجود دارد.
محسن مجله جمع میکند. فقط همین. همسرش، مژده، میگوید او اصلاً آنها را نمیخواند، فقط جمعشان میکند. مجلهها روی میز کنار تختش تلنبار شدهاند و هر ماه این توده بلندتر میشود. وقتی مژده از او میپرسد چرا آنها را نمیخواند، محسن جواب میدهد وقت ندارد ولی بالاخره یک روزی میخواندشان. اما وقتی مژده دیگر طاقت این بینظمی را ندارد، بهطور پنهانی شروع به دور ریختن مجلهها میکند. هر ماه چند تا از پایینترین مجلهها را دور میریزد و چون هر ماه مجلههای جدیدی جای آنها را میگیرند، محسن متوجه نمیشود.
بر اساس گزارشی در روزنامه والاستریت ژورنال درباره بهمریختگی و “پاکسازی”، بهمریختگی میتواند روابط زوجین را به تنش بکشاند. مثلاً مردی سالهاست که جورابهای همسرش را بهطور مخفیانه دور میریزد. او جورابها را زیر زبالههای دیگر پنهان میکند تا همسرش آنها را پیدا نکند. این جورابها هدیهای از طرف مادر همسرش بودهاند و حتی سایز او هم نیستند. همسرش هیچوقت آنها را نمیپوشد، ولی همچنان نگهشان میدارد چون برایش جنبهی احساسی دارند و نمیتواند آنها را ببخشد یا دور بیندازد.
شوهر دیگری به نام هوشنگ میگوید از دست شلوغیهای همسرش به تنگ آمده است. وسایل او کل اتاقخواب، گاراژ و اتاق نشیمنشان را پر کردهاند. همسرش، زهرا، هر شب ساعتها را صرف خرید اینترنتی یا گشتن در فروشگاهها میکند. او عاشق رنگها و بافت پارچههاست و هیچ مشکلی در خرید لباسهایی که نیاز ندارد یا هرگز نمیپوشد نمیبیند. حتی گاهی لباسهایی میخرد که مشابهشان را قبلاً داشته چون آنها را خیلی دوست دارد. زهرا شغلی خوب دارد و درآمد خودش را خرج میکند، پس تصور میکند کار اشتباهی نمیکند. هوشنگ تهدید کرده که لباسهای تکراریاش را دور میریزد یا اهدا میکند، ولی زهرا میگوید باز هم میخرد. در نهایت، هوشنگ آنقدر از این شلوغی خسته شد که چند ماه پیش به اتاق مهمان نقلمکان کرد.
چرا شاهد بهمریختگی رابطه هستیم؟
دلایل زیادی برای بهمریختگی وجود دارد. گاهی این کار فقط یک عادت شخصی است و گاهی نوعی رفتار منفعلانه-پرخاشگرانه. اگر فردی نتواند مستقیماً خشمش را نسبت به شریک زندگیاش ابراز کند، ممکن است با بهمریختن فضا آن را بروز دهد. این کار میتواند راهی باشد برای گرفتن فضا یا دیده شدن، مخصوصاً اگر احساس کند در رابطه صدایی ندارد. گاهی هم، زندگی آنقدر پرمشغله میشود که فرصت یا انرژی مرتب کردن یا دور ریختن وسایل اضافی را نداریم. وسایلی که بار احساسی دارند (مثل یادگاری عزیزان از دسترفته)، معمولاً سختتر دور ریخته میشوند. حتی ممکن است این رفتار تبدیل به یک وسواس شود.
در پادکستی از والاستریت ژورنال، خبرنگار دلوین براون، این موضوع را از زاویه جامعهای که به فناوری وابسته است بررسی میکند. او میگوید بهمریختگی به سطح بحرانی رسیده، چون خرید آنلاین بسیار آسان شده: فقط چند کلیک روی گوشی یا کامپیوتر کافیست تا جنس به در خانهتان برسد. اما دور ریختن چیزهایی که نمیخواهیم، نیاز به زمان، انرژی فیزیکی و تلاش احساسی دارد؛ و در نتیجه وسایل اضافی رویهم انباشته میشوند.
موضوع دیگر خرید دوباره وسایلی است که قبلاً خریدهایم. براون به نظرسنجیای اشاره میکند که طبق آن، ۷۱٪ آمریکاییها چیزهایی را میخرند که قبلاً داشتهاند؛ اما چون آنها را پیدا نمیکنند، دست به اینکار میزنند.
راهکار مناسب پیشگیری از بهمریختگی در روابط:
بیشتر متخصصان میگویند پیشگیری بهتر از درمان است. “قاعدهی پنجساله” توصیه خوبیست: اگر چیزی را در پنج سال گذشته استفاده نکردهاید یا نپوشیدهاید، وقت آن رسیده که از شرش خلاص شوید.