هوش مصنوعی و روان درمانی: آیا زمان بازتعریف فرا رسیده است؟

 

با پیشرفت چشمگیر هوش مصنوعی مکالمه‌محور (CAI)، مرزهای میان روان‌درمانی به شیوه سنتی انسانی و مداخلات درمانی مبتنی بر هوش مصنوعی به تدریج در حال محو شدن هستند. امروزه، بسیاری از استارتاپ‌ها، شرکت‌های معتبر و حتی مراکز پژوهشی در سراسر جهان، ابزارهایی مبتنی بر CAI را توسعه و بازاریابی می‌کنند که به‌عنوان درمانگر یا حداقل ابزارهایی برای ارائه عناصر روان‌درمانی معرفی می‌شوند.

این گرایش، نگرانی‌های قابل توجهی را در میان روان‌درمانگران، پژوهشگران و سیاست‌گذاران حوزه روان‌شناسی برانگیخته است. برخی به طور فعال استدلال می‌کنند که مداخلات مبتنی بر CAI، به دلایل اخلاقی و ماهوی، نباید در دسته روان‌درمانی قرار گیرند. نگارنده نیز با این ادعا کاملاً موافق است. بررسی عمیق‌تر آنچه روان‌درمانی واقعی را در بر می‌گیرد، نشان می‌دهد که مداخلات کنونی مبتنی بر CAI، چیزی جز روان‌درمانی نیستند. با این حال، ممکن است ما به عنوان یک حوزه تخصصی، در پرداختن به یک مسئله اساسی ناکام مانده باشیم: تعاریف رسمی ما و به تبع آن، شاید حتی درک ما از روان‌درمانی.

باید اذعان داشت که اغلب متخصصان بر این باور نیستند که ابزارهای مبتنی بر CAI، درمانگر هستند. با این حال، مسئله‌ای که باید مورد تأکید قرار گیرد، این است که تعاریف روان‌درمانی که بیشتر در دسترس عموم قرار دارند (و حتی بسیاری از تعاریف رسمی مورد استفاده در زمینه‌های نظارتی یا آموزشی)، در برابر شبیه‌سازی آسیب‌پذیرند. این تعاریف عمدتاً توصیفی هستند و هرگز برای جلوگیری از تقلید طراحی نشده بودند. آن‌ها بر ساختار درمانی، روش‌شناسی، اهداف درمانی و گفتگو تأکید دارند، اما اکنون هوش مصنوعی قادر است تمامی این ابعاد را به شکلی بسیار متقاعدکننده بازتولید کند.

بنابراین، هدف کنونی، متهم کردن این حوزه به سادگی نیست، بلکه فراخوانی برای اقدام است: اگر بپذیریم که هوش مصنوعی فاقد یک عنصر بنیادی در روان‌درمانی است (و تقریباً همه ما بر این امر توافق داریم)، پس زمان آن رسیده است که به وضوح بیان کنیم آن “عنصر” چیست و تعاریف خود را بر اساس آن به‌روزرسانی کنیم. در غیر این صورت، ما در معرض خطر رها کردن عموم مردم در وضعیت عدم تشخیص تفاوت میان روان‌درمانی واقعی و نسخه شبیه‌سازی‌شده آن قرار می‌گیریم.

برای توضیح بیشتر، در ادامه برخی از تعاریف رسمی و جاافتاده روان‌درمانی را که یک فرد عادی (احتمالاً یک مراجع بالقوه که می‌خواهد ماهیت درمان را درک کند) می‌تواند با جستجو در اینترنت بیابد، فهرست می‌کنیم:

* فرهنگ لغت روان‌شناسی انجمن روان‌شناسی آمریکا (APA): “روان‌درمانی هرگونه خدمت روان‌شناختی است که توسط یک متخصص آموزش‌دیده ارائه می‌شود و عمدتاً از اشکال ارتباط و تعامل برای ارزیابی، تشخیص و درمان واکنش‌های هیجانی ناکارآمد، الگوهای فکری و الگوهای رفتاری استفاده می‌کند.”

* مؤسسه ملی سلامت روان (NIMH): “روان‌درمانی (که گفتاردرمانی نیز نامیده می‌شود) به مجموعه‌ای از درمان‌ها اطلاق می‌شود که هدفشان کمک به فرد برای شناسایی و تغییر هیجانات، افکار و رفتارهای آزاردهنده است.”

* جان نورکراس (پژوهشگر برجسته روان‌درمانی): “روان‌درمانی کاربرد آگاهانه و هدفمند روش‌های بالینی و مواضع بین‌فردی است که از اصول روان‌شناختی تثبیت‌شده نشأت می‌گیرد، به منظور کمک به افراد در اصلاح رفتارها، شناخت‌ها، هیجانات، و/یا سایر ویژگی‌های شخصی خود در جهت‌هایی که شرکت‌کنندگان مطلوب می‌دانند.” [۵ ص ۲۱۸-۲۲۰].

* تعریف جامع‌تر از آلفرد پریتز: “روان‌درمانی کاربرد سیستماتیک روش‌های تعریف‌شده در درمان رنج روانی و شکایات روان‌تنی و همچنین بحران‌های زندگی با منشأهای گوناگون است. اساس درمان، رابطه روان‌درمانگر با بیمار، یا در یک محیط غیربالینی با مراجع است. گروه هدف روان‌درمانی شامل افراد دارای مشکلات هیجانی و همچنین افرادی است که مایلند توانایی‌های خود را برای اقدامات اجتماعی و ‘درونی’ گسترش دهند. بنابراین، روان‌درمانی در بسیاری از موارد پیشگیرانه نیز هست.” (اهمیت این بخش با تأکید نگارنده مشخص شده است؛ اما همانطور که در ادامه نشان خواهم داد، حتی اشاره به رابطه درمانی به عنوان جزء اصلی نیز دیگر کافی نیست).

پس از بررسی چنین تعاریفی، روشن می‌شود که ما با یک نقطه کور مواجهیم که باید به آن پرداخت. پذیرش سریع ابزارهای CAI و عدم آمادگی ما برای این تحول، در تعاریف ما که واقعیت جدید را منعکس نمی‌کنند، بازتاب یافته است. چت‌بات‌ها می‌توانند تقریباً تمامی ابعاد تعاریف رسمی روان‌درمانی را به طور کامل شبیه‌سازی کنند.

البته ممکن است برخی استدلال کنند که در مورد انطباق CAI با معیارها، نقاط قابل بحثی وجود دارد. برای مثال، مشخص نیست که آیا CAI یک “متخصص آموزش‌دیده” محسوب می‌شود یا خیر. اما باید به خاطر داشت که هر شرکتی اکنون می‌تواند ادعا کند که چت‌بات درمانی آن‌ها بر اساس میلیون‌ها کتاب درمان شناختی-رفتاری (CBT) آموزش دیده و در طول دوره آموزش به دقت توسط بالینگران نظارت شده است، و بنابراین ممکن است آموزش‌دیده در نظر گرفته شود. همچنین می‌توان استدلال کرد که CAI نمی‌تواند روابط درمانی تشکیل دهد. پرداختن به این مورد چندان چالش‌برانگیز نیست: ما اکنون مطالعات اتحاد درمانی دیجیتال (DTA) داریم که نشان می‌دهند مراجعان نه تنها به خوبی قادر به ایجاد رابطه هستند، بلکه حتی ادراکات خود را بر روی چت‌بات‌ها فرافکنی می‌کنند (البته، مفهوم رابطه درمانی نیز ممکن است نیاز به بازنگری داشته باشد).

اگر ظهور CAI حداقل یک دستاورد مثبت داشته باشد، آن هم لزوم بازتعریف تعاریف استاندارد روان‌درمانی است. اگر چت‌بات‌ها می‌توانند این همه ویژگی رسمی روان‌درمانی را شبیه‌سازی کنند، پس دقیقاً چه چیزی را هنوز از دست داده‌اند؟ به عقیده نگارنده، تأمل در این پرسش به ما کمک خواهد کرد تا (الف) ماهیت درمان واقعی چیست، (ب) بر اساس چه معیارهایی نباید درمان مبتنی بر CAI را “درمان” نامید و از همه مهمتر، (ج) درمان مبتنی بر CAI باید چه معیارهایی را برآورده کند تا به طور قانونی روان‌درمانی نامیده شود. این حوزه علمی زمانی قوی‌تر و پخته‌تر خواهد شد که یک تعریف جامع داشته باشیم که واقعیت‌های نوین را به خوبی منعکس کند.

Related Posts

Leave a Reply